کتاب مقدس Farsi Bible
1 غزل غزلها كه از آن سلیمان است.
2 محبوبه: او مرا به بوسههای دهان خود ببوسد زیرا كه محبّت تو از شراب نیكوتر است.
3 عطرهای تو بوی خوش دارد و اسم تو مثل عطر ریخته شده میباشد. بنابراین دوشیزگان، تو را دوست میدارند.
4 مرا بِكِش تا در عقب تو بدویم. پادشاه مرا به حجلههای خود آورد. از تو وجد و شادی خواهیم كرد. محبّت تو را از شراب زیاده ذكر خواهیم نمود. تو را از روی خلوص دوست میدارند.
5 ای دختران اورشلیم، من سیه فام امّا جمیل هستم، مثل خیمههای قیدار و مانند پردههای سلیمان.
6 بر من نگاه نكنید چونكه سیهفام هستم، زیرا كه آفتاب مرا سوخته است. پسران مادرم بر من خشم نموده، مرا ناطور تاكستانها ساختند، امّا تاكستان خود را دیدهبانی ننمودم.
7 ای حبیب جان من، مرا خبر ده كه كجا میچرانی و در وقت ظهر گلّه را كجا میخوابانی؟ زیرا چرا نزد گلههای رفیقانت مثل آواره گردم.
8 محبوب: ای جمیلتر از زنان، اگر نمیدانی، در اثر گلهها بیرون رو و بزغالههایت را نزد مسكنهایشبانان بچران.
9 ای محبوبه من، تو را به اسبی كه در ارابۀ فرعون باشد تشبیه دادهام.
10 رخسارهایت به جواهرها و گردنت به گردنبندها چه بسیار جمیل است.
11 محبوبه: زنجیرهای طلا با حَبّههای نقره برای تو خواهیم ساخت.
12 چون پادشاه بر سفره خود مینشیند، سنبل من بوی خود را میدهد.
13 محبوب من، مرا مثل طَبله مرّ است كه در میان پستانهای من میخوابد.
14 محبوب: محبوب من، برایم مثل خوشهبان در باغهای عینجدی میباشد.
15 اینك تو زیبا هستی ای محبوبه من، اینك تو زیبا هستی و چشمانت مثل چشمان كبوتر است.
16 محبوبه: اینك تو زیبا و شیرین هستی ای محبوب من و تخت ما هم سبز است.
17 محبوب: تیرهای خانه ما از سرو آزاد است و سقف ما از چوب صنوبر.
1 محبوبه: من نرگس شارون و سوسن وادیها هستم.
2 محبوب: چنانكه سوسن در میان خارها همچنان محبوبه من در میان دختران است.
3 محبوبه: چنانكه سیب در میان درختان جنگل، همچنان محبوب من در میان پسران است. در سایه وی به شادمانی نشستم و میوهاش برای كامم شیرین بود.
4 مرا به میخانه آورد و عَلَم وی بالای سر من محبّت بود.
5 مرا به قرصهای كشمش تقویت دهید و مرا به سیبها تازه سازید، زیرا كه من از عشق بیمار هستم.
6 دست چپش در زیر سر من است و دست راستش مرا در آغوش میكشد.
7 ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوهای صحرا قسم میدهم كه محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار نكنید و برنینگیزانید.
8 آواز محبوب من است، اینك بر كوهها جستان و بر تلّها خیزان میآید.
9 محبوب من مانند غزال یا بچه آهو است. اینك او در عقب دیوار ما ایستاده، از پنجرهها مینگرد و از شبكهها خویشتن را نمایان میسازد.
10 محبوب من مرا خطاب كرده، گفت: «ای محبوبه من و ای زیبایی من برخیز و بیا.
11 زیرا اینك زمستان گذشته و باران تمام شده و رفته است.
12 گلها بر زمین ظاهر شده و زمان اَلحان رسیده و آواز فاخته در ولایت ما شنیده میشود.
13 درخت انجیر میوه خود را میرساند و موها گل آورده، رایحه خوش میدهد. ای محبوبه من و ای زیبایی من، برخیز و بیا.»
14 محبوب: ای كبوتر من كه در شكافهای صخره و در ستر سنگهای خارا هستی، چهره خود را به من بنما و آوازت را به من بشنوان زیرا كه آواز تو لذیذ و چهرهات خوشنما است.
15 شغالها، شغالهای كوچك را كه تاكستانها را خراب میكنند برای ما بگیرید، زیرا كه تاكستانهای ما گل آورده است.
16 محبوبه: محبوبم از آن من است و من از آن وی هستم. در میان سوسنها میچراند.
17 ای محبوب من، برگرد و تا نسیم روز بوزد و سایهها بگریزد، (مانند) غزال یا بچه آهو بر كوههای باتر باش.
1 شبانگاه در بستر خود او را كه جانم دوستمیدارد طلبیدم. او را جستجو كردم امّا نیافتم.
2 گفتم الا´ن برخاسته، در كوچهها و شوارع شهر گشته، او را كه جانم دوست میدارد خواهم طلبید. او را جستجو كردم امّا نیافتم.
3 كشیكچیانی كه در شهر گردش میكنند، مرا یافتند. گفتم كه «آیا محبوب جان مرا دیدهاید؟»
4 از ایشان چندان پیش نرفته بودم كه او را كه جانم دوست میدارد، یافتم. و او را گرفته، رها نكردم تا به خانه مادر خود و به حجره والدهخویش در آوردم.
5 ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوهای صحرا قسم میدهم كه محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار مكنید و برمینگیزانید.
6 این كیست كه مثل ستونهای دود از بیابان برمیآید و به مرّ و بخور و به همه عطریات تاجران معطّر است؟
7 اینك تخت روان سلیمان است كه شصت جبّار از جبّاران اسرائیل به اطراف آن میباشند.
8 همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده هستند. شمشیر هر یك به سبب خوفشب بر رانش بسته است.
9 سلیمان پادشاه تخت روانی برای خویشتن از چوب لبنان ساخت.
10 ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا و كرسیاش را از ارغوان ساخت، و وسطش به محبّت دختران اورشلیم مُعَرَّق بود.
11 ای دختران صهیون، بیرون آیید و سلیمان پادشاه را ببینید، با تاجی كه مادرش در روز عروسی وی و در روز شادی دلش آن را بر سر وی نهاد.
1 محبوب: اینك تو زیبا هستی ای محبوبه من، اینك تو زیبا هستی و چشمانت از پشت بُرقِع تو مثل چشمان كبوتر است و موهایت مثل گله بزها است كه بر جانب كوه جلعاد خوابیدهاند.
2 دندانهایت مثل گله گوسفندان پشم بریده كه از شستن برآمده باشند و همگی آنها توأم زاییده و در آنها یكی هم نازاد نباشد.
3 لبهایت مثل رشته قرمز و دهانت جمیل است و شقیقههایت در عقب بُرقِع تو مانند پاره انار است.
4 گردنت مثل برج داود است كه به جهت سلاح خانه بنا شده است و در آن هزار سپر یعنی همه سپرهای شجاعان آویزان است.
5 دو پستانت مثل دو بچه توأم آهو میباشد كه در میان سوسنها میچرند،
6 تا نسیم روز بوزد و سایهها بگریزد. به كوه مرّ و به تلّ كندر خواهم رفت.
7 ای محبوبه من، تمامی تو زیبا میباشد. در تو عیبی نیست.
8 بیا با من از لبنان ای عروس، با من از لبنان بیا. از قلّه اَمانه از قلّه شَنیر و حَرمون از مَغارَههای شیرها و از كوههای پلنگها بنگر.
9 ای خواهر و عروس من، دلم را به یكی از چشمانت و به یكی از گردنبندهای گردنت ربودی.
10 ای خواهر و عروس من، محبّتهایت چه بسیار لذیذاست. محبّتهایت از شراب چه بسیار نیكوتر است و بوی عطرهایت از جمیع عطرها.
11 ای عروس من، لبهای تو عسل را میچكاند زیر زبان تو عسل و شیر است و بوی لباست مثل بوی لبنان است.
12 خواهر و عروس من، باغی بسته شده است. چشمه مُقَفّل و منبع مختوم است.
13 نهالهایت بستان انارها با میوههای نفیسه و بان و سنبل است.
14 سنبل و زعفران و نی و دارچینی با انواع درختان كندر، مرّ و عود با جمیع عطرهای نفیسه.
15 چشمه باغها و بركه آب زنده و نهرهایی كه از لبنان جاری است.
16 محبوبه: ای باد شمال، برخیز و ای باد جنوب، بیا. بر باغ من بوز تا عطرهایش منتشر شود. محبوب من به باغ خود بیاید و میوه نفیسه خود را بخورد.
1 محبوب: ای خواهر و عروس من، به باغ خود آمدم.مرّ خود را با عطرهایم چیدم. شانه عسل خود را با عسل خویش خوردم. شراب خود را با شیر خویش نوشیدم. دختران اورشلیم: ای دوستان بخورید، و ای یاران بنوشید، و به سیری بیاشامید.
2 محبوبه: من در خواب هستم امّا دلم بیدار است. آواز محبوب من است كه در را میكوبد (و میگوید): «از برای من باز كن ای خواهر من! ای محبوبه من و كبوترم و ای كامله من! زیرا كه سر من از شبنم وزلفهایم از ترشّحات شب پر است.»
3 رخت خود را كندم چگونه آن را بپوشم؟ پایهای خود را شستم چگونه آنها را چركین نمایم؟
4 محبوب من دست خویش را از سوراخ در داخل ساخت و احشایم برای وی به جنبش آمد.
5 من برخاستم تا در را به جهت محبوب خود باز كنم، و از دستم مرّ و از انگشتهایم مرّ صافی بر دسته قفل بچكید.
6 به جهت محبوب خود باز كردم؛ امّا محبوبم روگردانیده، رفته بود. چون او سخن میگفت جان از من بدر شده بود. او را جستجو كردم و نیافتم او را خواندم و جوابم نداد.
7 كشیكچیانی كه در شهر گردش میكنند مرا یافتند، بزدند و مجروح ساختند. دیدهبانهای حصارها بُرقِع مرا از من گرفتند.
8 ای دختران اورشلیم، شما را قسم میدهم كه اگر محبوب مرا بیابید، وی را گویید كه من مریض عشق هستم.
9 دختران اورشلیم: ای زیباترین زنان، محبوب تو از سایر محبوبان چه برتری دارد و محبوب تو را بر سایر محبوبان چه فضیلت است كه ما را چنین قسم میدهی؟
10 محبوبه: محبوب من سفید و سرخ فام است، و بر هزارها افراشته شده است.
11 سر او طلای خالص است و زلفهایش به هم پیچیده و مانند غُراب سیاه فام است.
12 چشمانش كبوتران نزد نهرهای آب است، با شیر شسته شده و در چشمخانه خود نشسته.
13 رخسارهایش مثل باغچه بَلَسان و پشتههای ریاحین میباشد. لبهایش سوسنها است كه از آنها مرّ صافیمیچكد.
14 دستهایش حلقههای طلاست كه به زبرجدّ مُنَقَّش باشد و بَرِ او عاج شفّاف است كه به یاقوت زرد مُرَصَّع بُوَد.
15 ساقهایش ستونهای مرمر بر پایههای زرِ ناب مؤسّس شده، سیمایش مثل لبنان و مانند سروهای آزاد برگزیده است.
16 دهان او بسیار شیرین و تمام او مرغوبترین است. این است محبوب من و این است یار من، ای دختران اورشلیم.
1 دختران اورشلیم: محبوب تو كجا رفته است ای زیباترینزنان؟ محبوب تو كجا توجّه نموده است تا او را با تو بطلبیم؟
2 محبوبه: محبوب من به باغ خویش و نزد باغچههای بَلَسان فرود شده است، تا در باغات بچراند و سوسنها بچیند.
3 من از آن محبوب خود و محبوبم از آن من است. در میان سوسنها گله را میچراند.
4 محبوب: ای محبوبه من، تو مثل تِرْصَه جمیل و مانند اورشلیم زیبا و مثل لشكرهای بیدقدار مَهیب هستی.
5 چشمانت را از من برگردان زیرا آنها بر من غالب شده است. مویهایت مثل گله بزها است كه بر جانب كوه جلعاد خوابیده باشند.
6 دندانهایت مانند گله گوسفندان است كه از شستن برآمده باشند. و همگی آنها توأم زاییده و در آنها یكی هم نازاد نباشد.
7 شقیقههایت در عقب برقع تو مانند پاره انار است.
8 شصت ملكه و هشتاد مُتعِه و دوشیزگان بیشماره هستند.
9 امّا كبوتر من و كامله من یكی است. او یگانه مادر خویش و مختاره والده خود میباشد. دختران او را دیده، خجسته گفتند. ملكهها و متعهها بر او نگریستند و او را مدح نمودند.
10 دختران اورشلیم: این كیست كه مثل صبح میدرخشد؟ و مانند ماه جمیل و مثل آفتاب طاهر و مانند لشكر بیدقدار مهیب است؟
11 محبوب: به باغ درختان جوز فرود شدم تا سبزیهای وادی را بنگرم و ببینم كه آیا مو شكوفه آورده و انار گل كرده است.
12 بیآنكه ملتفت شوم كه ناگاه جانم مرا مثل عرابههای عمّیناداب ساخت.
13 دختران اورشلیم: برگرد، برگرد ای شولمّیت برگرد، برگرد تا بر تو بنگریم.
1 محبوب: در شولمیت چه میبینی؟ مثل محفل دو لشكر. ای دخترِ مردِ شریف، پایهایت در نعلین چه بسیار زیبا است. حلقههای رانهایت مثل زیورها میباشد كه صنعت دست صنعتگر باشد.
2 ناف تو مثل كاسه مدوّر است كه شراب ممزوج در آن كم نباشد. بَرِ تو توده گندم است كه سوسنها آن را احاطه كرده باشد.
3 دو پستان تو مثل دو بچه توأم غزال است.
4 گردن تو مثل برج عاج و چشمانت مثل بركههای حَشبُون نزد دروازه بیت رَبّیم. بینی تو مثل برج لبنان است كهبسوی دمشق مشرف میباشد.
5 سرت بر تو مثل كَرْمَلْ و موی سرت مانند ارغوان است. و پادشاه در طُرهّهایش اسیر میباشد.
6 ای محبوبه، چه بسیار زیبا و چه بسیار شیرین به سبب لذّتها هستی.
7 این قامت تو مانند درخت خرما و پستانهایت مثل خوشههای انگور میباشد.
8 گفتم كه به درخت خرما برآمده، شاخههایش را خواهم گرفت. و پستانهایت مثل خوشههای انگور و بوی نفس تو مثل سیبها باشد.
9 و دهان تو مانند شراب بهترین برای محبوبم كه به ملایمت فرو رود و لبهای خفتگان را متكلّم سازد.
10 محبوبه: من از آن محبوب خود هستم و اشتیاق وی بر من است.
11 بیا ای محبوب من به صحرا بیرون برویم، و در دهات ساكن شویم.
12 و صبح زود به تاكستانها برویم و ببینیم كه آیا انگور گل كرده و گلهایش گشوده و انارها گل داده باشد. در آنجا محبت خود را به تو خواهم داد.
13 مهر گیاهها بوی خود را میدهد و نزد درهای ما، هر قسم میوه نفیس تازه و كُهنه هست كه آنها را برای تو ای محبوب من جمع كردهام.
1 كاش كه مثل برادر من كه پستانهای مادر مرا مكید میبودی، تا چون تو را بیرون مییافتم، تو را میبوسیدم و مرا رسوا نمیساختند.
2 تو را رهبری میكردم و به خانه مادرم در میآوردم تا مرا تعلیم میدادی تا شراب ممزوج و عَصیر انار خود را به تو مینوشانیدم.
3 دست چپ او زیر سر من میبود و دست راستش مرا در آغوش میكشید.
4 ای دختران اورشلیم شما را قسم میدهم كه محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار نكنید و برنینگیزانید.
5 دختران اورشلیم: این كیست كه بر محبوب خود تكیه كرده، از صحرا برمیآید؟ محبوبه: زیر درخت سیب تو را برانگیختم كه در آنجا مـادرت تـو را زاییـد. در آنجـا والـده تـو را درد زه گرفت.
6 مـرا مثل خاتـم بر دلت و مثـل نگیـن بر بازویت بگذار، زیرا كه محبت مثل موت زورآور است و غیرت مثل هاویه ستمكیش میباشد. شعلههایش شعلههای آتش و لَهیب یهوه است.
7 آبهای بسیار محبت را خاموش نتوانـد كـرد و سیلهـا آن را نتوانـد فـرو نشانیـد. اگـر كسـی تمامـی امــوال خانــه خویـش را بـرای محبـت بدهـد، آن را البتّه خـوار خواهنـد شمـرد.
8 دختران اورشلیم: ما را خواهری كوچك است كه پستان ندارد. به جهت خواهر خود در روزی كه او را خواستگاری كنند، چه بكنیم؟
9 اگر دیوارمیبود، بر او برج نقرهای بنا میكردیم؛ و اگر دروازه میبود، او را به تختههای سرو آزاد میپوشانیدیم.
10 محبوبه: من دیوار هستم و پستانهایم مثل برجها است. لهذا در نظر او از جمله یابندگان سلامتی شدهام.
11 سلیمان تاكستانی در بَعْل هامون داشت و تاكستان را به ناطوران سپرد، كه هر كس برای میوهاش هزار نقره بدهد.
12 تاكستانم كه از آن من است پیش روی من میباشد. برای تو ای سلیمان هزار و برای ناطورانِ میوهاش، دویست خواهد بود.
13 محبوب: ای (محبوبه) كه در باغات مینشینی، رفیقان آواز تو را میشنوند، مرا نیز بشنوان.
14 محبوبه: ای محبوب من، فرار كن و مثل غزال یا بچه آهو بر كوههای عطرّیات باش.
#@#