کتاب مقدس  Farsi Bible

فصل  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  12  13  14  15  16  17  18  19  20  21  22  23  24  25  26  27  28  29  30  31  32  33  34  35  36  37  38  39  40  41  42  43  44  45  46  47  48  49  50  51  52  53  54  55  56  57  58  59  60  61  62  63  64  65  66  67  68  69  70  71  72  73  74  75

  مزامير 1

1 خوشابحال کسی که به مشورت شریران نرود و به راه گناهکاران نایستد، و در مجلس استهزاکنندگان ننشیند؛

2 بلکه رغبت او در شریعت خداوند است و روز و شب در شریعت او تفکر می‌کند.

3 پس مثل درختی نشانده نزد نهرهای آب خواهد بود، که میوهٔٔ خود را در موسمش می‌دهد، و برگش پژمرده نمی‌گردد و هر آنچه می‌کند نیک انجام خواهد بود.

4 شریران چنین نیستند، بلکه مثل کاهند که باد آن را پراکنده می‌کند.

5 لهذا شریران در داوری نخواهند ایستاد و نه گناهکاران در جماعت عادلان.

6 زیرا خداوند طریق عادلان را می‌داند، ولی طریق گناهکاران هلاک خواهد شد.

  مزامير 2

1 چرا امّت‌ها شورش نموده‌اند و طوائف در باطل تفکر می‌کنند؟

2 پادشاهان زمین برمی‌خیزند و سروران با هم مشورت نموده‌اند، به ضد خداوند و به ضد مسیح او؛

3 که بندهای ایشان را بگسلیم و زنجیرهای ایشان را از خود بیندازیم.

4 او که بر آسمانها نشسته است می‌خندد. خداوند بر ایشان استهزا می‌کند.

5 آنگاه در خشم خود بدیشان تکّلم خواهد کرد و به غضب خویش ایشان را آشفته خواهد ساخت.

6 و من پادشاه خود را نصب کرده‌ام، بر کوه مقدّس خود صهیون.

7 فرمان را اعلام می‌کنم، خداوند به من گفته است، تو پسر من هستی امروز تو را تولید کردم.

8 از من درخواست کن و امّت‌ها را به میراث تو خواهم داد و اقصای زمین را ملک تو خواهم گردانید.

9 ایشان را به عصای آهنین خواهی شکست؛ مثل کوزهٔ کوزه‌گر آنها را خرد خواهی نمود.

10 و الآن ای پادشاهان تعّقل نمایید! ای داوران جهان متنبّه گردید!

11 خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید!

12 پسر را ببوسید مبادا غضبناک شود و از طریق هلاک شوید، زیرا غضب او به اندکی افروخته می‌شود. خوشابحال همهٔٔ آنانی که بر او توکّل دارند.

  مزامير 3 [مزمور داود وقتی که از پسر خود ابشالوم فرار کرد]

1 ای خداوند دشمنانم چه بسیار شده‌اند.بسیاری به ضد من برمی‌خیزند.

2 بسیاری برای جان من می‌گویند، بجهت او در خدا خلاصی نیست. سلاه.

3 لیکن تو ای خداوند گرداگرد من سپر هستی، جلال من و فرازندهٔ سر من.

4 به آواز خود نزد خداوند می‌خوانم و مرا از کوه مقدّس خود اجابت می‌نماید. سلاه.

5 و امّا من خسبیده، به خواب رفتم و بیدار شدم زیرا خداوند مرا تقویّت می‌دهد.

6 از کرورهای مخلوق نخواهم ترسید که گرداگرد من صف بسته‌اند.

7 ای خداوند، برخیز! ای خدای من، مرا برهان! زیرا بر رخسار همهٔٔ دشمنانم زدی؛ دندانهای شریران را شکستی.

8 نجات از آن خداوند است و برکت تو بر قوم تو می‌باشد. سلاه.

  مزامير 4 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور داود]

1 ای خدای عدالت من، چون بخوانم مرا مستجاب فرما. در تنگی مرا وسعت دادی. بر من کرم فرموده، دعای مرا بشنو.

2 ای فرزندان انسان تا به کی جلال من عار خواهد بود، و بطالت را دوست داشته، دروغ را خواهید طلبید؟ سلاه.

3 امّا بدانید که خداوند مرد صالح را برای خود انتخاب کرده است، و چون او را بخوانم خداوند خواهد شنید.

4 خشم گیرید و گناه مورزید. در دلها بر بسترهای خود تفّکر کنید و خاموش باشید. سلاه.

5 قربانی‌های عدالت را بگذرانید و بر خداوند توکل نمایید.

6 بسیاری می‌گویند، کیست که به ما احسان نماید؟ ای خداوند نور چهرهٔ خویش را بر ما برافراز.

7 شادمانی در دل من پدید آورده‌ای، بیشتر از وقتی که غّله و شیرهٔ ایشان افزون گردید.

8 بسلامتی می‌خسبم و به خواب هم می‌روم زیرا که تو فقط ای خداوند مرا در اطمینان ساکن می‌سازی.

  مزامير 5 [رای سالار مغنیان برذوات نفخه. مزمور داود]

1 ای خداوند، به سخنان من گوش بده! در تفکر من تأمل فرما!

2 ای پادشاه و خدای من، به آواز فریادم توجه کن زیرا که نزد تو دعا می‌کنم.

3 ای خداوند صبحگاهان آواز مرا خواهی شنید؛ بامدادان [دعای خود را] نزد تو آراسته می‌کنم و انتظار می‌کشم.

4 زیرا تو خدایی نیستی که به شرارت راغب باشی، و گناهکار نزد تو ساکن نخواهد شد.

5 متکبّران در نظر تو نخواهند ایستاد. از همهٔٔ بطالتکنندگان نفرت می‌کنی.

6 دروغ‌گویان را هلاک خواهی ساخت. خداوند شخص خونی و حیلهگر را مکروه می‌دارد.

7 و امّا من از کثرت رحمت تو به خانه‌ات داخل خواهم شد، و از ترس تو بسوی هیکل قدس تو عبادت خواهم نمود.

8 ای خداوند، به‌سبب دشمنانم مرا به عدالت خود هدایت نما و راه خود را پیش روی من راست گردان.

9 زیرا در زبان ایشان راستی نیست؛ باطن ایشان محض شرارت است؛ گلوی ایشان قبر گشاده است و زبانهای خود را جلا می‌دهند.

10 ای خدا، ایشان را ملزم ساز تا به‌سبب مشورتهای خود بیفتند، و به کثرت خطایای ایشان، ایشان را دور انداز زیرا که بر تو فتنه کرده‌اند،

11 و همهٔ متوکّلانت شادی خواهند کرد و تا به ابد ترنّم خواهند نمود. زیرا که ملجاء ایشان تو هستی و آنانی که اسم تو را دوست می‌دارند، در تو وجد خواهند نمود.

12 زیرا تو ای خداوند مرد عادل را برکت خواهی داد، او را به رضامندی مثل سپر احاطه خواهی نمود.

  مزامير 6 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار برثمانی. مزمور داود]

1 ای خداوند، مرا در غضب خود توبیخ منما و مرا در خشم خویش تأدیب مکن!

2 ای خداوند، بر من کرم فرما زیرا که پژمرده‌ام! ای خداوند، مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم مضطرب است،

3 و جان من بشدت پریشان است. پس تو ای خداوند، تا به کی؟

4 ای خداوند، رجوع کن و جانم را خلاصی ده! به رحمت خویش مرا نجات بخش!

5 زیرا که در موت ذکر تو نمی‌باشد! در هاویه کیست که تو را حمد گوید؟

6 از نالهٔ خود وامانده‌ام! تمامی شب تختخواب خود را غرق می‌کنم، و بستر خویش را به اشکها تر می‌سازم!

7 چشم من از غصه کاهیده شد و به‌سبب همهٔٔ دشمنانم تار گردید.

8 ای همهٔٔ بدکاران از من دور شوید، زیرا خداوند آواز گریهٔٔ مرا شنیده است!

9 خداوند استغاثهٔ مرا شنیده است. خداوند دعای مرا اجابت خواهد نمود.

10 همهٔٔ دشمنانم به شدت خجل و پریشان خواهند شد. روبرگردانیده، ناگهان خجل خواهند گردید.

  مزامير 7 [سرود داود که آن را برای خداوند سرایید به‌سبب سخنان کُوش بنیامینی]

1 ای یهوه خدای من، در تو پناه می‌برم. از همهٔٔ تعاقب کنندگانم مرا نجات ده و برهان.

2 مبادا او مثل شیر جان مرا بدرد، و خرد سازد و نجات‌دهنده‌ای نباشد.

3 ای یهوه خدای من اگر این را کردم و اگر در دست من ظلمی پیدا شد،

4 اگر به خیراندیش خود بدی کردم و بی‌سبب دشمن خود را تاراج نمودم،

5 پس دشمنْ جانم را تعاقب کند، و آن را گرفتار سازد، و حیات مرا به زمین پایمال کند، و جلالم را در خاک ساکن سازد. سلاه.

6 ای خداوند در غضب خود برخیز، به‌سبب قهر دشمنانم بلند شو و برای من بیدار شو! ای که داوری را امر فرموده‌ای!

7 و مجمع امّت‌ها گرداگرد تو بیایند. و بر فوق ایشان به مقام اعلی رجوع فرما.

8 خداوند امّت‌ها را داوری خواهد نمود. ای خداوند، موافق عدالتم و کمالی که در من است مرا داد بده!

9 بدیِ شریران نابود شود و عادل را پایدار کن زیرا امتحان‌کنندهٔ دلها و قلوب، خدای عادل است.

10 سپر من بر خدا می‌باشد که راست دلان را نجات‌دهنده است.

11 خدا داور عادل است و هر روزه خدا خشمناک می‌شود.

12 اگر بازگشت نکند شمشیر خود را تیز خواهد کرد؛ کمان خود را کشیده و آماده کرده است.

13 و برای او آلات موت را مهیا ساخته و تیرهای خویش را شعله‌ور گردانیده است.

14 اینک به بطالت آبستن شده، و به ظلم حامله گردیده، دروغ را زاییده است.

15 حفره‌ای کند و آن را گود نمود، و در چاهی که ساخت خود بیفتاد.

16 ظلم او برسرش خواهد برگشت و ستم او بر فرقش فرود خواهد آمد.

17 خداوند را برحسب عدالتش حمد خواهم گفت و اسم خداوند تعالی را تسبیح خواهم خواند.

  مزامير 8 [برای سالار مغنیان بر جتّیت. مزمور داود]

1 ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامی زمین، که جلال خود را فوق آسمانها گذارده‌ای!

2 از زبان کودکان و شیرخوارگان به‌سبب خصمانت قوّت را بنا نهادی تا دشمن و انتقام گیرنده را ساکت گردانی.

3 چون به آسمان تو نگاه کنم که صنعت انگشته‌ای توست، و به ماه و ستارگانی که تو آفریده‌ای،

4 پس انسان چیست که او را به یاد آوری، و بنی‌آدم که از او تفقد نمایی؟

5 او را از فرشتگان اندکی کمتر ساختی و تاج جلال و اکرام را بر سر او گذاردی.

6 او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی، و همه‌چیز را زیر پای وی نهادی،

7 گوسفندان و گاوان جمیعاً، و بهایم صحرا را نیز؛

8 مرغان هوا و ماهیان دریا را، و هر چه بر راه‌های آبها سیر می‌کند.

9 ای یهوه خداوند ما، چه مجید است نام تو در تمامیِ زمین!

  مزامير 9 [برای سالار مغنیان بر موت لبین. مزمور داود]

1 خداوند را به‌ تمامی دل‌ حمد خواهم گفت‌؛ جمیع‌ عجایب‌ تو را بیان‌ خواهم كرد.

2 در تو شادی و وجد خواهم نمود؛ نام تو را ای متعال خواهم سرایید.

3 چون دشمنانم به عقب بازگردند، آنگاه لغزیده، از حضور تو هلاک خواهند شد.

4 زیرا انصاف و داوریِ من کردی. داورِ عادل بر مسند نشسته‌ای.

5 امّت‌ها را توبیخ نموده‌ای و شریران را هلاک ساخته، نام ایشان را محو کرده‌ای تا ابدالآباد.

6 و امّا دشمنان نیست شده خرابه‌های ابدی گردیده‌اند؛ و شهرها را ویران ساخته‌ای، حتی ذکر آنها نابود گردید.

7 لیکن خداوند نشسته است تا ابدالآباد، و تخت خویش را برای داوری برپا داشته است؛

8 و او ربع مسکون را به عدالت داوری خواهد کرد، و امّت‌ها را به راستی داد خواهد داد.

9 و خداوند قلعهٔ بلند برای کوفته‌شدگان خواهد بود، قلعهٔ بلند در زمانهای تنگی.

10 و آنانی که نام تو را می‌شناسند، بر تو توکل خواهند داشت، زیرا ای خداوند تو طالبان خود را هرگز ترک نکرده‌ای.

11 خداوند را که بر صهیون نشسته است بسرایید؛ کارهای او را در میان قومها اعلان نمایید،

12 زیرا او که انتقام گیرندهٔ خون است، ایشان را به یاد آورده، و فریاد مساکین را فراموش نکرده است.

13 ای خداوند بر من کرم فرموده، به ظلمی که از خصمان خود می‌کشم نظر افکن! ای که برافرازندهٔ من از درهای موت هستی!

14 تا همهٔٔ تسبیحات تو را بیان کنم در دروازه‌های دختر صهیون. در نجات تو شادی خواهم نمود.

15 امّت‌ها به چاهی که کنده بودند خود افتادند؛ در دامی که نهفته بودند پای ایشان گرفتار شد.

16 خداوند ْ خود را شناسانیده است و داوری کرده، و شریر از کار دست خود به دام گرفتار گردیده است. هجایون سلاه.

17 شریران به هاویه خواهند برگشت و جمیع امّت‌هایی که خدا را فراموش می‌کنند،

18 زیرا مسکین همیشه فراموش نخواهد شد؛ امید حلیمان تا به ابد ضایع نخواهد بود.

19 برخیز ای خداوند تا انسان غالب نیاید. بر امّت‌ها به حضور تو داوری خواهد شد.

20 ای خداوند ترس را بر ایشان مستولی گردان، تا امّت‌ها بدانند که انسانند. سلاه.

  مزامير 10

1 ای خداوند چرا دور ایستاده‌ای و خود را در وقت‌های تنگی پنهان می‌کنی؟

2 از تکبّر شریران، فقیر سوخته می‌شود؛ در مشورتهایی که اندیشیده‌اند، گرفتار می‌شوند.

3 زیرا که شریر به شهوات نفس خود فخر می‌کند، و آنکه می‌رباید شکر می‌گوید و خداوند را اهانت می‌کند.

4 شریر در غرور خود می‌گوید، بازخواست نخواهد کرد. همهٔٔ فکرهای او اینست که خدایی نیست.

5 راه‌های او همیشه استوار است. احکام تو از او بلند و بعید است. همهٔٔ دشمنان خود را به هیچ می‌شمارد.

6 در دل خود گفته است، هرگز جنبش نخواهم خورد، و دُور به دُور بدی را نخواهم دید.

7 دهان او از لعنت و مکر و ظلم پر است؛ زیر زبانش مشقّت و گناه است؛

8 در کمینهای دهات می‌نشیند؛ در جایهای مخفی بی‌گناه را می‌کشد؛ چشمانش برای مسکینان مراقب است؛

9 در جای مخفی مثل شیر در بیشهٔ خود کمین می‌کند؛ بجهت گرفتن مسکین کمین می‌کند؛ فقیر را به دام خود کشیده، گرفتار می‌سازد.

10 پس کوفته و زبون می‌شود؛ و مساکین در زیر جباران او میافتند.

11 در دل خود گفت، خدا فراموش کرده است؛ روی خود را پوشانیده و هرگز نخواهد دید.

12 ای خداوند برخیز! ای خدا دست خود را برافراز و مسکینان را فراموش مکن!

13 چرا شریر خدا را اهانت کرده، در دل خود می‌گوید، تو بازخواست نخواهی کرد؟

14 البته دیده‌ای زیرا که تو بر مشقّت و غم می‌نگری، تا به دست خود مکافات برسانی. مسکین امر خویش را به تو تسلیم کرده است. مددکار یتیمان تو هستی.

15 بازوی گناهکار را بشکن. و امّا شریر را از شرارت او بازخواست کن تا آن را نیابی.

16 خداوند پادشاه است تا ابدالآباد. امّت‌ها از زمین او هلاک خواهند شد.

17 ای خداوند مسألت مسکینان را اجابت کرده‌ای، دل ایشان را استوار نموده‌ای و گوش خود را فراگرفته‌ای،

18 تا یتیمان و کوفته‌شدگان را دادرسی کنی. انسانی که از زمین است، دیگر نترساند.

  مزامير 11 [رای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 بر خداوند توکل می‌دارم. چرا به جانم می‌گویید، مثل مرغ به کوه خود بگریزید؟

2 زیرا اینک، شریران کمان را می‌کشند و تیر را به زه نهاده‌اند، تا بر راست‌دلان در تاریکی بیندازند.

3 زیرا که ارکان منهدم می‌شوند و مرد عادل چه کند؟

4 خداوند در هیکل قدس خود است و کرسی خداوند در آسمان. چشمان او می‌نگرد، پلکهای وی بنی‌آدم را می‌آزماید.

5 خداوند مرد عادل را امتحان می‌کند؛ و امّا از شریر و ظلم‌دوست، جان او نفرت می‌دارد.

6 بر شریر دامها و آتش و کبریت خواهد بارانید، و باد سموم حصهٔ پیالهٔ ایشان خواهد بود.

7 زیرا خداوند عادل است و عدالت را دوست می‌دارد، و راستان روی او را خواهند دید.

  مزامير 12 [برای سالار مغنیان بر ثمانی. مزمور داود]

1 ای خداوند نجات بده زیرا که مرد مقدّس نابود شده است و امناء از میان بنی‌آدم نایاب گردیده‌اند!

2 همه به یکدیگر دروغ می‌گویند؛ به لبهای چاپلوس و دل منافق سخن می‌رانند.

3 خداوند همهٔٔ لبهای چاپلوس را منقطع خواهد ساخت، و هر زبانی را که سخنان تکبرآمیز بگوید،

4 که می‌گویند، به زبان خویش غالب می‌آییم. لبهای ما با ما است. کیست که بر ما خداوند باشد؟

5 خداوند می‌گوید، به‌سبب غارت مسکینان و نالهٔ فقیران، الآن برمی‌خیزم و او را در نجاتی که برای آن آه می‌کشد، برپا خواهم داشت.

6 کلام خداوند کلام طاهر است، نقرهٔ مصفای در قالِ زمین که هفت مرتبه پاک شده است.

7 تو ای خداوند ایشان را محافظت خواهی نمود؛ از این طبقه و تا ابدالآباد محافظت خواهی فرمود.

8 شریران به هر جانب می‌خرامند، وقتی که خباثت در بنی‌آدم بلند می‌شود.

  مزامير 13 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 ای خداوند تا به کی همیشه مرا فراموش می‌کنی؟ تا به کی روی خود را از من خواهی پوشید؟

2 تا به کی در نفس خود مشورت بکنم و در دلم هرروزه غم خواهد بود؟ تا به کی دشمنم بر من سرافراشته شود؟

3 ای یهوه خدای من نظر کرده، مرا مستجاب فرما! چشمانم را روشن کن مبادا به خواب موت بخسبم.

4 مبادا دشمنم گوید بر او غالب آمدم و مخالفانم از پریشانی‌ام شادی نمایند.

5 و امّا من به رحمت تو توکل می‌دارم؛ دل من در نجات تو شادی خواهد کرد.

6 برای خداوند سرود خواهم خواند زیرا که به من احسان نموده است.

  مزامير 14 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 احمق در دل خود می‌گوید که خدایی نیست. کارهای خود را فاسد و مکروه ساخته‌اند و نیکوکاری نیست.

2 خداوند از آسمان بربنی‌آدم نظر انداخت تا ببیند که آیا فهیم و طالب خدایی هست.

3 همه روگردانیده، با هم فاسد شده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.

4 آیا همهٔٔ گناهکاران بی‌معرفت هستند که قوم مرا می‌خورند، چنانکه نان می‌خورند، و خداوند را نمی‌خوانند؟

5 آنگاه ترس بر ایشان مستولی شد، زیرا خدا در طبقهٔ عادلان است.

6 مشورت مسکین را خجل می‌سازید چونکه خداوند ملجای اوست.

7 کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر می‌شد! چون خداوند اسیریِ قوم خویش را برگردانَدْ، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادمان خواهد گردید.

  مزامير 15 [مزمور داود]

1 ای خداوند کیست که در خیمهٔٔ تو فرود آید؟ و کیست که در کوه مقدّس تو ساکن گردد؟

2 آنکه بی‌عیب سالک باشد و عدالت را به جا آورد، و در دل خویش راستگو باشد؛

3 که به زبان خود غیبت ننماید؛ و به همسایهٔٔ خود بدی نکند و دربارهٔٔ اقارب خویش مذمت را قبول ننماید؛

4 که در نظر خود حقیر و خوار است و آنانی را که از خداوند می‌ترسند مکرم می‌دارد؛ و قسم به ضرر خود می‌خورد و تغییر نمی‌دهد.

5 نقرهٔ خود را به سود نمی‌دهد و رشوه بر بی‌گناه نمی‌گیرد. آنکه این را به جا آوَرَد، تا ابدالآباد جنبش نخواهد خورد.

  مزامير 16 [مکتوم داود]

1 ای خدا مرا محافظت فرما، زیرا برتو توکل می‌دارم.

2 خداوند را گفتم، تو خداوند من هستی. نیکویی من نیست غیر از تو.

3 و امّا مقدّسانی که در زمین‌اند و فاضلان، تمامی خوشی من در ایشان است.

4 دردهای آنانی که عقب [خدای] دیگر می‌شتابند، بسیار خواهد شد. هدایای خونی ایشان را نخواهم ریخت، بلکه نام ایشان را به زبانم نخواهم آورد.

5 خداوند نصیبِ قسمت و کاسهٔ من است. تو قرعهٔ مرا نگاه می‌داری.

6 خِطّه‌های من به جایهای خوش افتاد. میراث بَهیّ به من رسیده است.

7 خداوند را که مرا نصیحت نمود، متبارک می‌خوانم. شبانگاه نیز قلبم مرا تنبیه می‌کند.

8 خداوند را همیشه پیش روی خود می‌دارم. چونکه به دست راست من است، جنبش نخواهم خورد.

9 از این رو دلم شادی می‌کند و جلالم به وجد می‌آید؛ جسدم نیز در اطمینان ساکن خواهد شد.

10 زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد، و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.

11 طریق حیات را به من خواهی آموخت. به حضور تو کمال خوشی است و به دست راست تو لذت‌ها تا ابدالآباد!

  مزامير 17 [صلات داود]

1 ای خداوند، عدالت را بشنو و به فریاد من توجه فرما! و دعای مرا که از لب بی‌ریا می‌آید، گوش بگیر!

2 داد من از حضور تو صادر شود؛ چشمان تو راستی را ببیند.

3 دل مرا آزموده‌ای، شبانگاه از آن تفقد کرده‌ای. مرا قال گذاشته‌ای و هیچ نیافته‌ای، زیرا عزیمت کردم که زبانم تجاوز نکند.

4 و امّا کارهای آدمیان به کلام لبهای تو؛ خود را از راه‌های ظالم نگاه داشتم

5 . قدمهایم به آثار تو قائم است، پس پایهایم نخواهد لغزید.

6 ای خدا تو را خوانده‌ام زیرا که مرا اجابت خواهی نمود. گوش خود را به من فراگیر و سخن مرا بشنو.

7 رحمتهای خود را امتیاز ده، ای که متوکلان خویش را به دست راست خود از مخالفان ایشان می‌رهانی.

8 مرا مثل مردمک چشم نگاه دار؛ مرا زیر سایهٔ بال خود پنهان کن،

9 از روی شریرانی که مرا خراب می‌سازند، از دشمنان جانم که مرا احاطه می‌کنند.

10 دل فربهٔ خود را بسته‌اند. به زبان خویش سخنان تکبرآمیز می‌گویند.

11 الآن قدمهای ما را احاطه کرده‌اند، و چشمان خود را دوخته‌اند تا ما را به زمین بیندازند.

12 مَثَل او مَثَل شیری است که در دریدن حریص باشد، و مَثَل شیر ژیان که در بیشهٔ خود در کمین است.

13 ای خداوند برخیز و پیش روی وی درآمده، او را بینداز و جانم را از شریر به شمشیر خود برهان،

14 از آدمیان، ای خداوند، به دست خویش، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانی است که شکم ایشان را به ذخایر خود پرساخته‌ای و از اولاد سیر شده، زیادی مال خود را برای اطفال خویش ترک می‌کنند.

15 و امّا من روی تو را در عدالت خواهم دید، و چون بیدار شوم، از صورت تو سیر خواهم شد.

  مزامير 18 [برای سالار مغنیان، مزمور داود بندهٔٔ خداوند که کلام این سرود را به خداوند گفت، در روزی که خداوند او را از دست همهٔٔ دشمنانش و از دست شاؤل رهایی داد. پس گفت،]

1 ای خداوند ! ای قوّت من! تو را محبّت می‌نمایم.

2 خداوند صخرهٔ من است و ملجا و نجات‌دهندهٔٔ من. خدایم صخرهٔ من است که در او پناه می‌برم. سپر من و شاخ نجاتم و قلعهٔ بلند من.

3 خداوند را که سزاوار کل حمد است، خواهم خواند. پس، از دشمنانم رهایی خواهم یافت.

4 رَسَنهای موت مرا احاطه کرده، و سیلابهای شرارت مرا ترسانیده بود.

5 رَسَنهای گور دور مرا گرفته بود و دامهای موت پیش روی من درآمده.

6 در تنگی خود خداوند را خواندم و نزد خدای خویش استغاثه نمودم. او آواز مرا از هیکل خود شنید و استغاثهٔ من به حضورش به گوش وی رسید.

7 زمین متزلزل و مرتعش شده، اساس کوه‌ها بلرزید و متزلزل گردید چونکه خشم او افروخته شد.

8 دُخان از بینی او برآمد و نار از دهانش ملتهب گشت و آتشها از آن افروخته گردید.

9 آسمان را خم کرده، نزول فرمود و زیر پای وی تاریکی غلیظ می‌بود.

10 برکروبی سوار شده، پرواز نمود و بر بالهای باد طیران کرد.

11 تاریکی را پردهٔ خود و خیمه‌ای گرداگرد خویش بساخت، تاریکی آبها و ابرهای متراکم را.

12 از تابشِ پیش روی وی ابرهایش می‌شتافتند، تگرگ و آتشهای افروخته.

13 و خداوند از آسمان رعد کرده، حضرت اعلی آواز خود را بداد، تگرگ و آتشهای افروخته را.

14 پس تیرهای خود را فرستاده، ایشان را پراکنده ساخت، و برقها بینداخت و ایشان را پریشان نمود.

15 آنگاه عمق‌های آب ظاهر شد و اساس ربع مسکون مکشوف گردید، از تنبیه تو ای خداوند، از نَفْخِهٔ باد بینی تو!

16 پس، از اعلیٰ فرستاده، مرا برگرفت و از آبهای بسیار بیرون کشید.

17 و مرا از دشمنان زورآورم رهایی داد و از خصمانم، زیرا که از من تواناتر بودند.

18 در روز بلای من پیش رویم درآمدند، لیکن خداوند تکیه‌گاه من بود.

19 و مرا بجای وسیع بیرون آورد؛ مرا نجات داد زیرا که در من رغبت می‌داشت.

20 خداوند موافق عدالتم مرا جزا داد و به حسب طهارت دستم مرا مکافات رسانید.

21 زیرا که راه‌های خداوند را نگاه داشته، و به خدای خویش عصیان نورزیده‌ام،

22 و جمیع احکام او پیش روی من بوده است و فرائض او را از خود دور نکرده‌ام،

23 و نزد او بی‌عیب بوده‌ام و خویشتن را از گناه خود نگاه داشته‌ام.

24 پس خداوند مرا موافق عدالتم پاداش داده است و به حسب طهارت دستم در نظر وی.

25 خویشتن را با رحیم، رحیم می‌نمایی، و با مرد کامل، خود را کامل می‌نمایی.

26 خویشتن را با طاهر، طاهر می‌نمایی و با مکار، به مکر رفتار می‌کنی.

27 زیرا قوم مظلوم را خواهی رهانید و چشمان متکبران را به زیر خواهی انداخت.

28 زیرا که تو چراغ مرا خواهی افروخت؛ یهوه خدایم تاریکی مرا روشن خواهد گردانید.

29 زیرا به مدد تو بر فوجها حمله می‌برم و به خدای خود از حصارها برمی‌جهم.

30 و امّا خدا، طریق او کامل است و کلام خداوند مُصَفیٰ. او برای همهٔٔ متوکلان خود سپر است؛

31 زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخرهای غیر از خدای ما؟

32 خدایی که کمر مرا به قوّت بسته و راه‌های مرا کامل گردانیده است.

33 پایهای مرا مثل آهو ساخته و مرا به مُقامهای اعلای من برپا داشته است.

34 دستهای مرا برای جنگ تعلیم داده است، که کمان برنجین به بازویمن خم شد.

35 سپر نجات خود را به من داده‌ای. دست راستت عمود من شده و مهربانی تو مرا بزرگ ساخته است.

36 قدمهایم را زیرم وسعت دادی که پایهای من نلغزید.

37 دشمنان خود را تعاقب نموده، بدیشان خواهم رسید و تا تلف نشوند بر نخواهم گشت.

38 ایشان را فرو خواهم کوفت که نتوانند برخاست و زیر پاهای من خواهند افتاد.

39 زیرا کمر مرا برای جنگ به قوّت بستهای و مخالفانم را زیر پایم انداخته‌ای.

40 گردنهای دشمنانم را به من تسلیم کرده‌ای تا خصمان خود را نابود بسازم.

41 فریاد برآوردند امّا رهاننده‌ای نبود؛ نزد خداوند، ولی ایشان را اجابت نکرد.

42 ایشان را چون غبار پیش باد ساییده‌ام؛ مثل گِلِ کوچه‌ها ایشان را دور ریختهام.

43 مرا از منازعه قوم رهانیده، سر امّت‌ها ساخته‌ای. قومی را که نشناخته بودم، مرا خدمت می‌نمایند.

44 به مجرد شنیدن، مرا اطاعت خواهند کرد؛ فرزندان غربا نزد من تذلّل خواهند نمود.

45 فرزندان غربا پژمرده می‌شوند و در قلعه‌های خود خواهند لرزید.

46 خداوند زنده است و صخرهٔ من متبارک باد، و خدای نجات من متعال!

47 خدایی که برای من انتقام می‌گیرد و قومها را زیر من مغلوب می‌سازد.

48 مرا از دشمنانم رهانیده، برخصمانم بلند کرده‌ای و از مرد ظالم مرا خلاصی داده‌ای!

49 لهذا ای خداوند تو را در میان امّت‌ها حمد خواهم گفت و به نام تو سرود خواهم خواند،

50 که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسیح خویش رحمت نموده است. یعنی به داودو ذُرّیَت او تا ابدالآباد.

  مزامير 19 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 آسمانْ جلال خدا را بیان می‌کند و فلکْ از عمل دستهایش خبر می‌دهد.

2 روز سخن می‌راند تا روز و شب معرفت را اعلان می‌کند تا شب.

3 سخن نیست و کلامی نی و آواز آنها شنیده نمی‌شود.

4 قانون آنها در تمام جهان بیرون رفت و بیان آنها تا اقصای ربع مسکون.

5 خیمه‌ای برای آفتاب در آنها قرار داد؛ و او مثل داماد از حجلهٔ خود بیرون می‌آید و مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی می‌کند.

6 خروجش از کرانهٔ آسمان است و مدارش تا به کرانهٔ دیگر؛ و هیچ چیز از حرارتش مستور نیست.

7 شریعت خداوند کامل است و جان را برمی‌گرداند؛ شهادات خداوند امین است و جاهل را حکیم می‌گرداند.

8 فرایض خداوند راست است و دل را شاد می‌سازد. امر خداوند پاک است و چشم را روشن می‌کند.

9 ترس خداوند طاهر است و ثابت تا ابدالآباد. احکام خداوند حق و تماماً عدل است.

10 از طلا مرغوبتر و از زرِ خالصِ بسیار. از شهد شیرینتر و از قطراتِ شانهٔ عسل.

11 بندهٔٔ تو نیز از آنها متنبه می‌شود، و در حفظ آنها ثواب عظیمی است.

12 کیست که سهوهای خود را بداند؟ مرا از خطایای مخفیام طاهر ساز.

13 بنده‌ات را نیز از اعمال متکبرانه باز دار تا بر من مسلط نشود؛ آنگاه بی‌عیب و از گناه عظیم مبرا خواهم بود.

14 سخنان زبانم و تفکر دلم منظور نظر تو باشد،ای خداوند که صخرهٔ من و نجات‌دهندهٔٔ من هستی!

  مزامير 20 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 1 خداوند تو را در روز تنگی مستجاب فرماید. نام خدای یعقوب تو را سرافراز نماید.

2 نصرت برای تو از قدس خود بفرستد و تو را از صهیون تأیید نماید.

3 جمیع هدایای تو را به یاد آورد و قربانی‌های سوختنی تو را قبول فرماید. سلاه.

4 موافق دل تو به تو عطا فرماید و همهٔٔ مشورتهای تو را به انجام رساند.

5 به نجات تو خواهیم سرایید و به نام خدای خود، عَلَم خود را خواهیم افراشت. خداوند تمامی مسألت تو را به انجام خواهد رسانید.

6 الآن دانسته‌ام که خداوند مسیح خود را می‌رهاند. از فلک قدس خود او را اجابت خواهد نمود، به قوّت نجات‌بخش دست راست خویش.

7 اینان ارابه‌ها را و آنان اسبها را، امّا ما نام یهوه خدای خود را ذکر خواهیم نمود.

8 ایشان خم شده، افتاده‌اند و امّا ما برخاسته، ایستاده‌ایم.

9 ای خداوند نجات بده! پادشاه در روزی که بخوانیم، ما را مستجاب فرماید.

  مزامير 21 [برای سالار مغنیان. مزمور داود.]

1 ای خداوند در قوّت تو پادشاه شادی می‌کند و در نجات تو چه بسیار به وجد خواهد آمد.

2 مراد دل او را به وی بخشیدی و مسألت زبانش را از او دریغ نداشتی. سلاه.

3 زیرابه برکات نیکو بر مراد او سبقت جستی. تاجی از زرِ خالص برسر وی نهادی.

4 حیات را از تو خواست و آن را به وی دادی، و طول ایام را تا ابدالآباد.

5 جلال او به‌سبب نجات تو عظیم شده. اکرام و حشمت را بر او نهاده‌ای.

6 زیرا او را مبارک ساخته‌ای تا ابدالآباد. به حضور خود او را بی‌نهایت شادمان گردانیده‌ای.

7 زیرا که پادشاه بر خداوند توکل می‌دارد، و به رحمت حضرت اعلیٰ جنبش نخواهد خورد.

8 دست تو همهٔٔ دشمنانت را خواهد دریافت. دست راست تو آنانی را که از تو نفرت دارند خواهد دریافت.

9 در وقت غضب خود، ایشان را چون تنور آتش خواهی ساخت. خداوند ایشان را در خشم خود خواهد بلعید و آتشْ ایشان را خواهد خورد.

10 ثمرهٔٔ ایشان را از زمین هلاک خواهی ساخت و ذریت ایشان را از میان بنی‌آدم.

11 زیرا قصد بدی برای تو کردند و مکایدی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آوَرْد.

12 زیرا که ایشان را روگردان خواهی ساخت. بر زه‌های خود تیرها را به روی ایشان نشان خواهی گرفت.

13 ای خداوند در قوّت خود متعال شو. جبروت تو را ترنم و تسبیح خواهیم خواند.

  مزامير 22 [برای سالار مغنیان بر غزالهٔ صبح. مزمور داود]

1 ای خدای من، ای خدای من، چرا مرا ترک کرده‌ای و از نجات من و سخنان فریادم دور هستی؟

2 ای خدای من، در روز می‌خوانم و مرا اجابت نمی‌کنی، در شب نیز؛ ومرا خاموشی نیست.

3 و امّا تو قدوس هستی، ای که بر تسبیحات اسرائیل نشسته‌ای.

4 پدران ما بر تو توکل داشتند؛ بر تو توکل داشتند و ایشان را خلاصی دادی؛

5 نزد تو فریاد برآوردند و رهایی یافتند؛ بر تو توکل داشتند، پس خجل نشدند.

6 و امّا من کِرم هستم و انسان نی؛ عار آدمیان هستم و حقیر شمرده شدهٔ قوم.

7 هرکه مرا بیند به من استهزا می‌کند. لبهای خود را باز می‌کنند و سرهای خود را می‌جنبانند [و می‌گویند]،

8 بر خداوند توکل کن پس او را خلاصی بدهد. او را برهاند چونکه به وی رغبت می‌دارد.

9 زیرا که تو مرا از شکم بیرون آوردی؛ وقتی که بر آغوش مادر خود بودم مرا مطمئن ساختی.

10 از رحم بر تو انداخته شدم؛ از شکم مادرم خدای من تو هستی.

11 از من دور مباش زیرا تنگی نزدیک است و کسی نیست که مدد کند.

12 گاوان نرِ بسیار دور مرا گرفته‌اند؛ زورمندان باشان مرا احاطه کرده‌اند.

13 دهان خود را بر من باز کردند، مثل شیر درندهٔ غران.

14 مثل آب ریخته شده‌ام و همهٔٔ استخوانهایم از هم گسیخته؛ دلم مثل موم گردیده، در میان احشایم گداخته شده است.

15 قوّت من مثل سفال خشک شده و زبانم به کامم چسبیده؛ و مرا به خاک موت نهاده‌ای.

16 زیرا سگان دور مرا گرفته‌اند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفتهاند.

17 همهٔٔ استخوانهای خود را می‌شمارم. ایشان به من چشم دوخته، می‌نگرند.

18 رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.

19 امّا تو ای خداوند، دور مباش! ای قوّت من، برای نصرت من شتاب کن.

20 جان مرا از شمشیر خلاص کن و یگانهٔ مرا از دست سگان.

21 مرا از دهان شیر خلاصی ده، ای که از میان شاخهای گاو وحشی مرا اجابت کرده‌ای.

22 نام تو را به برادران خود اعلام خواهم کرد؛ در میان جماعت تو را تسبیح خواهم خواند.

23 ای ترسندگان خداوند او را حمد گویید؛ تمام ذریت یعقوب او را تمجید نمایید و جمیع ذریت اسرائیل از وی بترسید.

24 زیرا مسکنت مسکین را حقیر و خوار نشمرده، و روی خود را از او نپوشانیده است؛ و چون نزد وی فریاد برآورد، او را اجابت فرمود.

25 تسبیح من در جماعت بزرگ از تو است. نذرهای خود را به حضور ترسندگانت ادا خواهم نمود.

26 حلیمان غذا خورده، سیر خواهند شد؛ و طالبان خداوند او را تسبیح خواهند خواند؛ و دلهای شما زیست خواهد کرد تا ابدالآباد.

27 جمیع کرانه‌های زمین متذکر شده، بسوی خداوند بازگشت خواهند نمود؛ و همهٔٔ قبایل امّت‌ها به حضور تو سجده خواهند کرد.

28 زیرا سلطنت از آن خداوند است و او بر امّت‌ها مسلط است.

29 همهٔ متموّلان زمین غذا خورده، سجده خواهند کرد؛ و به حضور وی هر که به خاک فرو می‌رود رکوع خواهد نمود؛ و کسی جان خود را زنده نخواهد ساخت.

30 ذریتی او را عبادت خواهند کرد و دربارهٔٔ خداوند طبقهٔ بعد را اِخبار خواهند نمود.

31 ایشان خواهند آمد و از عدالت او خبر خواهند داد قومی را که متولد خواهند شد، که او این کار کرده است.

  مزامير 23 [مزمور داود]

1 خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.

2 در مرتعهای سبز مرا می‌خواباند. نزد آبهای راحت مرا رهبری می‌کند.

3 جان مرا برمی‌گرداند و به خاطر نام خود به راه‌های عدالت هدایتم می‌نماید.

4 چون در وادی سایهٔ موت نیز راه روم از بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی؛ عصا و چوبدستی تو مرا تسلی خواهد داد.

5 سفرهای برای من به حضور دشمنانم می‌گسترانی. سر مرا به روغن تدهین کرده‌ای و کاسهام لبریز شده است.

6 هرآینه نیکویی و رحمت تمام ایام عمرم در پی من خواهد بود و در خانهٔ خداوند ساکن خواهم بود تا ابدالآباد.

  مزامير 24 [مزمور داود]

1 زمین و پُری آن از آن خداوند است، ربعمسکون و ساکنان آن.

2 زیرا که او اساس آن را بر دریاها نهاد و آن را بر نهرها ثابت گردانید.

3 کیست که به کوه خداوند برآید؟ و کیست که به مکان قدس او ساکن شود؟

4 او که پاک دست و صافدل باشد، که جان خود را به بطالت ندهد و قسم دروغ نخورد.

5 او برکت را از خداوند خواهد یافت، و عدالت را از خدای نجات خود.

6 این است طبقهٔ طالبان او، طالبان روی تو ای [خدای] یعقوب. سِلاه.

7 ای دروازه‌ها سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافراشته شوید تا پادشاه جلالداخل شود!

8 این پادشاه جلال کیست؟ خداوند قدیر و جبار، خداوند که در جنگ جبار است!

9 ای دروازه‌ها، سرهای خود را برافرازید! ای درهای ابدی برافرازید تا پادشاه جلال داخل شود!

10 این پادشاه جلال کیست؟ یَهُوَه صَبایوت پادشاه جلال اوست! سلاه.

  مزامير 25 [مزمور داود]

1 ای خداوند، بسوی تو جان خود را برمیافرازم. ای خدای من، بر تو توکل می‌دارم؛

2 پس مگذار که خجل بشوم و دشمنانم بر من فخر نمایند.

3 بلی، هر که انتظار تو می‌کشد خجل نخواهد شد. آنانی که بی‌سبب خیانت می‌کنند خجل خواهند گردید.

4 ای خداوند، طریق‌های خود را به من بیاموز و راه‌های خویش را به من تعلیم ده.

5 مرا به راستیِ خود سالک گردان و مرا تعلیم ده زیرا تو خدای نجات من هستی. تمامی روز منتظر تو بوده‌ام.

6 ای خداوند، احسانات و رحمتهای خود را به یاد آور چونکه آنها از ازل بوده است.

7 خطایای جوانی و عصیانم را به یاد میاور. ای خداوند به رحمت خود و به خاطر نیکویی خویش مرا یاد کن.

8 خداوند نیکو و عادل است، پس به گناهکاران طریق را خواهد آموخت.

9 مسکینان را به انصاف رهبری خواهد کرد و به مسکینان طریق خود را تعلیم خواهد داد.

10 همهٔ راه‌های خداوند رحمت و حق است برای آنانی که عهد و شهادات او را نگاه می‌دارند.

11 ای خداوند به خاطر اسم خود، گناه مرا بیامرز زیرا که بزرگ است.

12 کیست آن آدمی که از خداوند می‌ترسد؟ او را بطریقی که اختیار کرده است خواهد آموخت.

13 جان او در نیکویی شب را بسر خواهد برد و ذریت او وارث زمین خواهند شد.

14 سرّ خداوند با ترسندگان او است و عهد او تا ایشان را تعلیم دهد.

15 چشمان من دائماً بسوی خداوند است زیرا که او پایهای مرا از دام بیرون می‌آورد.

16 بر من ملتفت شده، رحمت بفرما زیرا که منفرد و مسکین هستم.

17 تنگیهای دل من زیاد شده است. مرا از مشقتهای من بیرون آور.

18 بر مسکنت و رنج من نظر افکن و جمیع خطایایم را بیامرز.

19 بر دشمنانم نظر کن زیرا که بسیارند و به کینهٔ تلخ به من کینه می‌ورزند.

20 جانم را حفظ کن و مرا رهایی ده تا خجل نشوم زیرا بر تو توکل دارم.

21 کمال و راستی حافظ من باشند زیرا که منتظر تو هستم.

22 ای خدا، اسرائیل را خلاصی ده، از جمیع مشقتهای وی.

  مزامير 26 [مزمور داود]

1 ای خداوند، مرا داد بده زیرا که من در کمال خود رفتار نموده‌ام و بر خداوند توکل داشته‌ام، پس نخواهم لغزید.

2 ای خداوند مرا امتحان کن و مرا بیازما. باطن و قلب مرا مصفّی گردان.

3 زیرا که رحمت تو در مدّ نظر من است و در راستی تو رفتار نموده‌ام؛

4 با مردان باطل ننشستهام و با منافقین داخل نخواهم شد.

5 از جماعت بدکاران نفرت می‌دارم و با طالحین نخواهم نشست.

6 دستهای خود را در صفا می‌شویم. مذبح تو را ای خداوند طواف خواهم نمود،

7 تا آواز حمد تو را بشنوانم و عجایب تو را اخبار نمایم.

8 ای خداوند محل خانهٔ تو را دوست می‌دارم و مقام سکونت جلال تو را.

9 جانم را با گناهکارانجمع مکن و نه حیات مرا با مردمان خونریز،

10 که در دستهای ایشان آزار است و دست راست ایشان پر از رشوه است.

11 و امّا من در کمال خود سالک می‌باشم. مرا خلاصی ده و بر من رحم فرما.

12 پایم در جای هموار ایستاده است. خداوند را در جماعتها متبارک خواهم خواند.

  مزامير 27 [مزمور داود]

1 خداوند نور من و نجات من است؛ از کِه بترسم؟ خداوند ملجای جان من است؛ از کِه هراسان شوم؟

2 چون شریران بر من نزدیک آمدند تا گوشت مرا بخورند، یعنی خصمان و دشمنانم، ایشان لغزیدند و افتادند.

3 اگر لشکری بر من فرود آید، دلم نخواهد ترسید. اگر جنگ بر من برپا شود، در این نیز اطمینان خواهم داشت.

4 یک چیز از خداوند خواستم و آن را خواهم طلبید، که تمام ایام عمرم در خانهٔ خداوند ساکن باشم تا جمال خداوند را مشاهده کنم و در هیکل او تفکر نمایم.

5 زیرا که در روز بلا مرا در سایبان خود نهفته، در پردهٔ خیمهٔٔ خود، مرا مخفی خواهد داشت و مرا بر صخره بلند خواهد ساخت.

6 و الآن سرم بر دشمنانم گرداگردم برافراشته خواهد شد. قربانی‌های شادکامی را در خیمهٔٔ او خواهم گذرانید و برای خداوند سرود و تسبیح خواهم خواند.

7 ای خداوند چون به آواز خود می‌خوانم، مرا بشنو و رحمت فرموده، مرا مستجاب فرما.

8 دل من به تو می‌گوید [که گفته‌ای]، روی مرا بطلبید.بلی روی تو را ای خداوند خواهم طلبید.

9 روی خود را از من مپوشان و بندهٔٔ خود را در خشم برمگردان. تو مددکار من بوده‌ای. ای خدای نجاتم، مرا رد مکن و ترک منما.

10 چون پدر و مادرم مرا ترک کنند، آنگاه خداوند مرا برمی‌دارد.

11 ای خداوند طریق خود را به من بیاموز و به‌سبب دشمنانم مرا به راه راست هدایت فرما.

12 مرا به خواهش خصمانم مسپار، زیرا که شهود کذبه و دمندگان ظلم بر من برخاستهاند.

13 اگر باور نمی‌کردم که احسان خداوند را در زمین زندگان ببینم.

14 برای خداوند منتظر باش و قویّ شو و دلت را تقویّت خواهد داد. بلی منتظر خداوند باش.

  مزامير 28 [مزمور داود]

1 ای خداوند، نزد تو فریاد برمی‌آورم.ای صخرهٔ من، از من خاموش مباش، مبادا اگر از من خاموش شوی، مثل آنانی باشم که به حفره فرو می‌روند.

2 آواز تضرع مرا بشنو چون نزد تو استغاثه می‌کنم و دست خود را به محراب قدس تو برمیافرازم.

3 مرا با شریران و بدکاران مکش که با همسایگان خود سخن صلح‌آمیز می‌گویند و آزار در دل ایشان است.

4 آنها را به حسب کردار ایشان و موافق اعمال زشت ایشان بده آنها را مطابق عمل دست ایشان بده و رفتار ایشان را به خود ایشان رد نما.

5 چونکه در اعمال خداوند و صنعت دست وی تفکر نمی‌کنند. ایشان را منهدم خواهی ساخت و بنا نخواهی نمود.

6 خداوند متبارک باد زیرا که آواز تضرع مراشنیده است.

7 خداوند قوّت من و سپر من است. دلم بر او توکل داشت و مدد یافته‌ام. پس دل من به وجد آمده است و به سرود خود او را حمد خواهم گفت.

8 خداوند قوّت ایشان است و برای مسیح خود قلعهٔ نجات.

9 قوم خود را نجات ده و میراث خود را مبارک فرما. ایشان را رعایت کن و برافراز تا ابدالآباد.

  مزامير 29 [مزمور داود]

1 ای فرزندان خدا، خداوند را توصیف کنید. جلال و قوّت را برای خداوند توصیف نمایید.

2 خداوند را به جلال اسم او تمجید نمایید. خداوند را در زینت قدوسیّت سجده کنید.

3 آواز خداوند فوق آبها است. خدای جلال رعد می‌دهد. خداوند بالای آبهای بسیار است.

4 آواز خداوند با قوّت است. آواز خداوند با جلال است.

5 آواز خداوند سروهای آزاد را می‌شکند. خداوند سروهای آزاد لبنان را می‌شکند.

6 آنها را مثل گوساله می‌جهاند. لبنان و سریون را مثل بچهٔ گاو وحشی.

7 آواز خداوند زبانه‌های آتش را می‌شکافد.

8 آواز خداوند صحرا را متزلزل می‌سازد. خداوند صحرای قادِشْ را متزلزل می‌سازد.

9 آواز خداوند غزالها را به درد زه می‌اندازد، و جنگل را بیبرگ می‌گرداند. و در هیکل او جمیعاً جلال را ذکر می‌کنند.

10 خداوند بر طوفان جلوس نموده. خداوند نشسته است پادشاه تا ابدالآباد.

11 خداوند قوم خود را قوّت خواهد بخشید. خداوند قوم خود را به سلامتی مبارک خواهد نمود.

  مزامير 30 [سرود برای متبّرک ساختن خانه. مزمور داود]

1 ای خداوند تو را تسبیح می‌خوانم زیراکه مرا بالا کشیدی و دشمنانم را بر من مفتخر نساختی.

2 ای یهوه خدای من، نزد تو استغاثه نمودم و مرا شفا دادی.

3 ای خداوند جانم را از حفره برآوردی. مرا زنده ساختی تا به هاویه فرونروم.

4 ای مقدّسان خداوند او را بسرایید و به ذکر قدوسیّت او حمد گویید!

5 زیرا که غضب او لحظهای است و در رضامندی او زندگانی. شامگاه گریه نزیل می‌شود. صبحگاهان شادی رخ می‌نماید.

6 و امّا من در کامیابی خود گفتم، جنبش نخواهم خورد تا ابدالآباد.

7 ای خداوند به رضامندی خود کوه مرا در قوّت ثابت گردانیدی و چون روی خود را پوشانیدی پریشان شدم.

8 ای خداوند نزد تو فریاد برمی‌آورم و نزد خداوند تضرع می‌نمایم.

9 در خون من چه فایده است چون به حفره فرو روم؟ آیا خاکْ تو را حمد می‌گوید و راستی تو را اخبار می‌نماید؟

10 ای خداوند بشنو و به من کرم فرما. ای خداوند مددکار من باش.

11 ماتم مرا برای من به رقص مبدل ساخته‌ای. پلاس را از من بیرون کرده و کمر مرا به شادی بستهای.

12 تا جلالم ترا سرود خواند و خاموش نشود. ای یهوه خدای من، تو را حمد خواهم گفت تا ابدالآباد.

  مزامير 31 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 ای خداوند بر تو توکل دارم؛ پسخجل نشوم تا به ابد. در عدالت خویش مرا نجات بده.

2 گوش خود را به من فراگیر و مرا به زودی برهان. برایم صخرهای قوی و خانه‌ای حصین باش تا مرا خلاصی دهی.

3 زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی. به خاطر نام خود مرا هدایت و رهبری فرما.

4 مرا از دامی که برایم پنهان کرده‌اند بیرون آور.

5 زیرا قلعهٔ من تو هستی. روح خود را به دست تو می‌سپارم. ای یهوه، خدای حق، تو مرا فدیه دادی.

6 از آنانی که اباطیل دروغ را پیروی می‌کنند نفرت می‌کنم. و امّا من بر خداوند توکل می‌دارم.

7 به رحمت تو وجد و شادی می‌کنم زیرا مشقت مرا دیده و جانم را در تنگیها شناختهای؛

8 مرا به دست دشمن اسیر نساخته‌ای؛ پایهای مرا بجای وسیع قائم گردانیده‌ای.

9 ای خداوند بر من رحمت فرما زیرا در تنگی هستم. چشم من از غصه کاهیده شد، بلکه جانم و جسدم نیز.

10 زیرا که حیاتم از غم و سالهایم از ناله فانی گردیده است. قوّتم از گناهم ضعیف و استخوانهایم پوسیده شد.

11 نزد همهٔٔ دشمنانم عار گردیده‌ام. خصوصاً نزد همسایگان خویش؛ و باعث خوف آشنایان شده‌ام. هرکه مرا بیرون بیند از من می‌گریزد.

12 مثل مرده از خاطر فراموش شده‌ام و مانند ظرفِ تلف شده گردیده‌ام.

13 زیرا که بهتان را از بسیاری شنیدم و خوف گرداگرد من می‌باشد، زیرا بر من با هم مشورت می‌کنند و در قصد جانم تفکر می‌نمایند.

14 و امّا من بر تو ای خداوند توکل می‌دارم وگفته‌ام خدای من تو هستی.

15 وقت‌های من در دست تو می‌باشد. مرا از دست دشمنانم و جفاکنندگانم خلاصی ده.

16 روی خود را بر بنده‌ات تابان ساز و مرا به رحمت خود نجات بخش.

17 ای خداوند خجل نشوم چونکه تو را خوانده‌ام. شریران خجل شوند و در حفره خاموش باشند.

18 لبهای دروغگو گنگ شود که به درشتی و تکبر و استهانت بر عادلان سخن می‌گوید.

19 زهی عظمت احسان تو که برای ترسندگانت ذخیره کرده‌ای و برای متوکّلانت پیش بنی‌آدم ظاهر ساخته‌ای.

20 ایشان را در پردهٔ روی خود از مکاید مردم خواهی پوشانید. ایشان را در خیمه‌ای از عداوت زبانها مخفی خواهی داشت.

21 متبارک باد خداوند که رحمت عجیب خود را در شهر حصین به من ظاهر کرده است.

22 و امّا من در حیرت خود گفتم که از نظر تو منقطع شده‌ام. لیکن چون نزد تو فریاد کردم آواز تضرع مرا شنیدی.

23 ای جمیع مقدّسانِ خداوند او را دوست دارید. خداوند اُمنا را محفوظ می‌دارد و متکبران را مجازات کثیر می‌دهد.

24 قوی باشید و دل شما را تقویت خواهد داد، ای همگانی که برای خداوند انتظار می‌کشید!

  مزامير 32 [قصیدهٔ داود]

1 خوشابحال کسی که عصیان او آمرزیده شد و گناه وی مستور گردید.

2 خوشابحال کسی که خداوند به وی جرمی در حساب نیاوَرَد و در روح او حیلهای نمی‌باشد.

3 هنگامی که خاموش می‌بودم، استخوانهایم پوسیده می‌شد از نعرهای که تمامی روز میزدم.

4 چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین می‌بود. رطوبتم به خشکیِ تابستان مبدل گردید، سلاه.

5 به گناه خود نزد تو اعتراف کردم و جرم خود را مخفی نداشتم. گفتم، عصیان خود را نزد خداوند اقرار می‌کنم. پس تو آلایش گناهم را عفو کردی، سلاه.

6 از این رو هر مقدّسی در وقت اجابت نزد تو دعا خواهد کرد. وقتی که آبهای بسیار به سَیَلان آید، هرگز بدو نخواهد رسید.

7 تو ملجای من هستی مرا از تنگی حفظ خواهی کرد. مرا به سرودهای نجات احاطه خواهی نمود، سلاه.

8 تو را حکمت خواهم آموخت و به راهی که باید رفت ارشاد خواهم نمود و تو را به چشم خود که بر تو است نصیحت خواهم فرمود.

9 مثل اسب و قاطر بی‌فهم مباشید که آنها را برای بستن به دهنه و لگام زینت می‌دهند، والاّ نزدیک تو نخواهند آمد.

10 غمهای شریر بسیار می‌باشد، امّا هر که بر خداوند توکل دارد رحمت او را احاطه خواهد کرد.

11 ای صالحان در خداوند شادی و وجد کنید و ای همهٔٔ راست‌دلان ترنّم نمایید.

  مزامير 33

1 ای صالحان در خداوند شادی نمایید،زیرا که تسبیح خواندن راستان را می‌شاید.

2 خداوند را با بربط حمد بگویید؛ با عود ده تار او را سرود بخوانید.

3 سرودی تازه برای او بسرایید؛ نیکو بنوازید با آهنگ بلند.

4 زیرا کلام خداوند مستقیم است و جمیع کارهای او با امانت است.

5 عدالت و انصاف را دوست می‌دارد. جهان از رحمت خداوند پر است.

6 به کلام خداوند آسمانها ساخته شد و کل جنود آنها به نَفْخِهٔ دهان او.

7 آبهای دریا را مثل توده جمع می‌کند و لجّه‌ها را در خزانه‌ها ذخیره می‌نماید.

8 تمامیِ اهل زمین از خداوند بترسند؛ جمیع سکنهٔ ربع مسکون از او بترسند.

9 زیرا که او گفت و شد؛ او امر فرمود و قایم گردید.

10 خداوند مشورت امّت‌ها را باطل می‌کند؛ تدبیرهای قبائل را نیست می‌گرداند.

11 مشورت خداوند قائم است تا ابدالآباد؛ تدابیر قلب او تا دهرالدّهور.

12 خوشابحال امّتی که یهوه خدای ایشان است و قومی که ایشان را برای میراث خود برگزیده است.

13 از آسمان خداوند نظر افکند و جمیع بنی‌آدم را نگریست.

14 از مکان سکونت خویش نظر میافکند، برجمیع ساکنان جهان.

15 او که دلهای ایشان را جمیعاً سرشته است و اعمال ایشان را درک نموده است.

16 پادشاه به زیادتیِ لشکر خلاص نخواهد شد و جبار به بسیاری قوّت رهایی نخواهد یافت.

17 اسب بجهت استخلاص باطل است و به شدت قوّت خود کسی را رهایی نخواهد داد.

18 اینک چشم خداوند بر آنانی است که از او می‌ترسند، بر آنانی که انتظار رحمت او را می‌کشند.

19 تا جان ایشان را از موت رهایی بخشد و ایشان را در قحط زنده نگاه دارد.

20 جان ما منتظر خداوند می‌باشد. او اعانت و سپر ما است.

21 زیرا که دل ما در او شادی می‌کند و در نام قدوس او توکّل می‌داریم.

22 ای خداوند رحمت تو بر ما باد، چنانکه امیدوار تو بوده‌ایم.

  مزامير 34

1 مزمور داود وقتی که منش خود را به حضور اَبِیمَلَک تغییر داد و از حضور او بیرون رانده شده، برفت خداوند را در هر وقت متبارک خواهمگفت. تسبیح او دائماً بر زبان من خواهد بود.

2 جان من در خداوند فخر خواهد کرد. مسکینان شنیده، شادی خواهند نمود.

3 خداوند را با من تکبیر نمایید. نام او را با یکدیگر برافرازیم.

4 چون خداوند را طلبیدم، مرا مستجاب فرمود و مرا از جمیع ترسهایم خلاصی بخشید.

5 بسوی او نظر کردند و منور گردیدند و رویهای ایشان خجل نشد.

6 این مسکین فریاد کرد و خداوند او را شنید و او را از تمامیِ تنگیهایش رهایی بخشید.

7 فرشتهٔ خداوند گرداگرد ترسندگان او است؛ اردو زده، ایشان را می‌رهاند.

8 بچشید و ببینید که خداوند نیکو است. خوشابحال شخصی که بدو توکّل می‌دارد.

9 ای مقدّسانِ خداوند از او بترسید زیرا که ترسندگان او را هیچ کمی نیست.

10 شیربچگان بینوا شده، گرسنگی می‌کشند و امّا طالبان خداوند را به هیچ چیز نیکو کمی نخواهد شد.

11 ای اطفال بیایید مرا بشنوید و ترس خداوند را به شما خواهم آموخت.

12 کیست آن شخصی که آرزومند حیات است و طول ایام را دوست می‌دارد تا نیکویی را ببیند؟

13 زبانت را از بدی نگاه دار و لبهایت را از سخنان حیلهآمیز؛

14 از بدی اجتناب نما و نیکویی بکن؛ صلح را طلب نما و در پی آن بکوش.

15 چشمان خداوند بسوی صالحان است و گوشهای وی بسوی فریاد ایشان.

16 روی خداوند بسوی بدکاران است تا ذکر ایشان را از زمین منقطع سازد.

17 چون [صالحان] فریاد برآوردند، خداوند ایشان را شنید و ایشان را از همهٔ تنگیهای ایشان رهایی بخشید.

18 خداوند نزدیک شکستهدلان است و روح کوفتگان را نجات خواهد داد.

19 زحمات مرد صالح بسیار است، امّا خداوند او را از همهٔٔ آنها خواهد رهانید.

20 همهٔ استخوانهای ایشان را نگاه می‌دارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد.

21 شریر را شرارت هلاک خواهد کرد و از دشمنان مرد صالح مؤآخذه خواهد شد.

22 خداوند جان بندگان خود را فدیه خواهد داد و از آنانی که بر وی توکّل دارند مؤآخذه نخواهد شد.

  مزامير 35 [مزمور داود]

1 ای خداوند با خصمان من مخاصمه نما و جنگ کن با آنانی که با من جنگ می‌کنند.

2 سپر و مِجَنّ را بگیر و به اعانت من برخیز،

3 و نیزه را راست کن و راه را پیش روی جفاکنندگانم ببند و به جان من بگو من نجات تو هستم.

4 خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند؛ و آنانی که بداندیش منند، برگردانیده و خجل شوند.

5 مثل کاه پیش روی باد باشند و فرشتهٔ خداوند ایشان را براند.

6 راه ایشان تاریکی و لغزنده باد و فرشتهٔ خداوند ایشان را تعاقب کند.

7 زیرا دام خود را برای من بی‌سبب در حفره‌ای پنهان کردند که آن را برای جان من بیجهت کَنده بودند.

8 هلاکت ناگهانی بدو برسد و دامی که پنهان کرد خودش را بگیرد و در آن به هلاکت گرفتار گردد.

9 و امّا جان من در خداوند وجد خواهد کرد و در نجات او شادی خواهد نمود.

10 همهٔٔ استخوانهایم می‌گویند، ای خداوند کیست مانند تو که مسکین را از شخصِ قویتر از او می‌رهاند و مسکین وفقیر را از تاراجکنندهٔ وی!

11 شاهدان کینهور برخاستهاند. چیزهایی را که نمی‌دانستم از من می‌پرسند.

12 به عوض نیکویی بدی به من می‌کنند. جان مرا بی‌کس گردانیده‌اند.

13 و امّا من چون ایشان بیمار می‌بودند، پلاس می‌پوشیدم؛ جان خود را به روزه می‌رنجانیدم و دعایم به سینهام برمی‌گشت.

14 مثل آنکه او دوست و برادرم می‌بود، سرگردان می‌رفتم. چون کسی که برای مادرش ماتم گیرد، از حزن خم می‌شدم.

15 ولی چون افتادم شادیکنان جمع شدند. آن فرومایگان بر من جمع شدند، و کسانی که نشناخته بودم مرا دریدند و ساکت نشدند.

16 مثل فاجرانی که برای نان مسخرگی می‌کنند، دندانهای خود را بر من میافشردند.

17 ای خداوند تا به کی نظر خواهی کرد؟ جانم را از خرابیهای ایشان برهان و یگانهٔ مرا از شیربچگان.

18 و تو را در جماعتِ بزرگ حمد خواهم گفت. ترا در میان قوم عظیم تسبیح خواهم خواند.

19 تا آنانی که بی‌سبب دشمن منند، بر من فخر نکنند، و آنانی که بر من بی‌سبب بغض می‌نمایند، چشمک نزنند.

20 زیرا برای سلامتیسخن نمی‌گویند و بر آنانی که در زمین آرامند، سخنان حیلهآمیز را تفکر می‌کنند.

21 و دهان خود را بر من باز کرده، می‌گویند هَه‌هَه چشم ما دیده است.

22 ای خداوند تو آن را دیده‌ای، پس سکوت مفرما. ای خداوند از من دور مباش.

23 خویشتن را برانگیز و برای داد من بیدار شو، ای خدای من و خداوند من، برای دعوی من.

24 ای یهوه خدایم مرا موافق عدل خود داد بده، مبادا بر من شادی نمایند.

25 تا در دل خود نگویند، اینک مراد ما؛ تا نگویند او را بلعیده‌ایم!

26 و آنانی که در بدیِ من شادند، با هم خجل و شرمنده شوند؛ و آنانی که بر من تکبر می‌کنند، به خجلت و رسوایی ملبس شوند.

27 آنانی که خواهان حق منند ترنّم و شادی نمایند و دائماً گویند خداوند بزرگ است که به سلامتیِ بندهٔٔ خود رغبت دارد.

28 و زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و تسبیح تو را تمامیِ روز.

  مزامير 36 [برای سالار مغنیان. مزمور داود بندهٔٔ خداوند]

1 معصیت شریر در اندرون دل منمی‌گوید که ترس خدا در مد نظر او نیست.

2 زیرا خویشتن را در نظر خود تملق می‌گوید تا گناهش ظاهر نشود و مکروه نگردد.

3 سخنان زبانش شرارت و حیله است. از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است.

4 شرارت را بر بستر خود تفکر می‌کند. خود را به راه ناپسند قائم کرده، از بدی نفرت ندارد.

5 ای خداوند رحمت تو در آسمانها است وامانت تو تا افلاک.

6 عدالت تو مثل کوه‌های خداست و احکام تو لجهٔ عظیم. ای خداوند انسان و بهایم را نجات می‌دهی.

7 ای خدا رحمت تو چه ارجمند است. بنی‌آدم زیر سایهٔ بالهای تو پناه می‌برند.

8 از چربی خانهٔ تو شاداب می‌شوند. از نهر خوشیهای خود ایشان را می‌نوشانی.

9 زیرا که نزد تو چشمهٔ حیات است و در نور تو نور را خواهیم دید.

10 رحمت خود را برای عارفان خود مستدام فرما و عدالت خود را برای راست دلان.

11 پای تکبر بر من نیاید و دست شریران مرا گریزان نسازد.

12 در آنجا بدکرداران افتاده‌اند. ایشان انداخته شده‌اند و نمی‌توانند برخاست.

  مزامير 37 [مزمور داود]

1 به‌سبب شریران خویشتن را مشوشمساز و بر فتنهانگیزان حسد مبر.

2 زیرا که مثل علف به زودی بریده می‌شوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد.

3 بر خداوند توکّل نما و نیکویی بکن. در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو.

4 و در خداوند تمتع ببر، پس مسألت دل تو را به تو خواهد داد.

5 طریق خود را به خداوند بسپار و بر وی توکّل کن که آن را انجام خواهد داد،

6 و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد و انصاف تو را مانند ظُهر.

7 نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش و از شخص فرخنده طریق و مرد حیلهگر خود را مشوش مساز.

8 از غضب برکنار شو و خشم را ترک کن. خود را مشوش مساز که البته باعث گناهخواهد شد.

9 زیرا که شریران منقطع خواهند شد. و امّا منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.

10 هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود. در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود.

11 و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانیِ سلامتی متلذذ خواهند گردید.

12 شریر بر مرد عادل شورا می‌کند و دندانهای خود را بر او میافشرد.

13 خداوند بر او خواهد خندید، زیرا می‌بیند که روز او می‌آید.

14 شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیده‌اند تا مسکین و فقیر را بیندازند و راستروان را مقتول سازند.

15 شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد.

16 نعمتِ اندکِ یک مرد صالح بهتر است، از اندوخته‌های شریران کثیر.

17 زیرا که بازوهای شریران، شکسته خواهد شد. و امّا صالحان را خداوند تأیید می‌کند.

18 خداوند روزهای کاملان را می‌داند و میراث ایشان خواهد بود تا ابدالآباد.

19 در زمان بلا خجل نخواهند شد، و در ایام قحط سیر خواهند بود.

20 زیرا شریران هلاک می‌شوند و دشمنان خداوند مثل خرّمی مرتعها فانی خواهند شد. بلی مثل دُخان فانی خواهند گردید.

21 شریر قرض می‌گیرد و وفا نمی‌کند و امّا صالح رحیم و بخشنده است.

22 زیرا آنانی که از وی برکت یابند وارث زمین گردند. و امّا آنانی که ملعون ویاند، منقطع خواهند شد.

23 خداوند قدمهای انسان را مستحکم می‌سازد، و در طریق‌هایش سرور می‌دارد.

24 اگر چه بیفتد افکنده نخواهد شد زیرا خداوند دستشرا می‌گیرد.

25 من جوان بودم و الآن پیر هستم و مرد صالح را هرگز متروک ندیده‌ام و نه نسلش را که گدای نان بشوند.

26 تمامی روز رئوف است و قرض دهنده، و ذریت او مبارک خواهند بود.

27 از بدی برکنار شو و نیکویی بکن. پس ساکن خواهی بود تا ابدالآباد.

28 زیرا خداوند انصاف را دوست می‌دارد و مقدّسان خود را ترک نخواهد فرمود. ایشان محفوظ خواهند بود تا ابدالآباد. و امّا نسل شریر منقطع خواهد شد.

29 صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود.

30 دهان صالح حکمت را بیان می‌کند و زبان او انصاف را ذکر می‌نماید.

31 شریعت خدای وی در دل اوست. پس قدمهایش نخواهد لغزید.

32 شریر برای صالح کمین می‌کند و قصد قتل وی می‌دارد.

33 خداوند او را در دستش ترک نخواهد کرد و چون به داوری آید بر وی فتوا نخواهد داد.

34 منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار تا تو را به وراثت زمین برافرازد. چون شریران منقطع شوند آن را خواهی دید.

35 شریر را دیدم که ظلم پیشه بود و مثل درخت بومی سبز خود را به هر سو می‌کشید.

36 امّا گذشت و اینک نیست گردید و او را جستجو کردم و یافت نشد.

37 مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین زیرا که عاقبت آن مرد سلامتی است.

38 امّا خطاکاران جمیعاً هلاک خواهند گردید و عاقبت شریران منقطع خواهد شد

39 و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگی او قلعهٔ ایشان خواهد بود.

40 و خداوند ایشان را اعانت کرده، نجات خواهد داد. ایشان را از شریران خلاص کرده، خواهد رهانید زیرا بر او توکّل دارند.

  مزامير 38 [مزمور داود برای تذکر]

1 ای خداوند مرا در غضب خود توبیخ منما و در خشم خویش تأدیبم مفرما.

2 زیرا که تیرهای تو در من فرو رفته و دست تو بر من فرود آمده است.

3 در جسد من به‌سبب غضب تو صحتی نیست و در استخوانهایم به‌سبب خطای خودم سلامتی نی.

4 زیرا گناهانم از سرم گذشته است. مثل بار گران از طاقتم سنگینتر شده.

5 جراحات من متعفّن و مقروح شده است، به‌سبب حماقت من.

6 به خود می‌پیچم و بی‌نهایت منحنی شده‌ام. تمامی روز ماتمکنان تردد می‌کنم.

7 زیرا کمر من از سوزش پر شده است و در جسد من صحتی نیست.

8 من بیحس و بی‌نهایت کوفته شده‌ام و از فغان دل خود نعره می‌زنم.

9 ای خداوند تمامیِ آرزوی من در مد نظر تو است و ناله‌های من از تو مخفی نمی‌باشد.

10 دل من میطپد و قوّتم از من رفته است و نور چشمانم نیز با من نیست.

11 دوستان و رفیقانم از بلای من برکنار میایستند و خویشان من دور ایستاده‌اند.

12 آنانی که قصد جانم دارند دام می‌گسترند و بداندیشانم سخنان فتنهانگیز می‌گویند و تمام روز حیله را تفکر می‌کنند.

13 و امّا من مثل کر نمی‌شنوم؛ و مانند گُنگم که دهان خود را باز نکند.

14 و مثل کسی گردیده‌ام که نمی‌شنود و کسی که در زبانش حجتی نباشد.

15 زیرا که ای خداوند انتظار تو را می‌کشم. تو ای یهوه خدایم جواب خواهی داد.

16 چونکه گفته‌ام مبادا بر من شادی نمایند و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند.

17 زیرا که برای افتادن نصب شده‌ام و درد من همیشه پیش روی من است.

18 زیرا گناهخود را اخبار می‌نمایم و از خطای خود غمگین هستم.

19 امّا دشمنانم زنده و زورآورند و آنانی که بی‌سبب بر من بغض می‌نمایند بسیارند،

20 و آنانی که به عوض نیکی به من بدی می‌رسانند. بر من عداوت می‌ورزند زیرا نیکویی را پیروی می‌کنم.

21 ای خداوند مرا ترک منما. ای خدای من از من دور مباش،

22 و برای اعانت من تعجیل فرما، ای خداوندی که نجات من هستی.

  مزامير 39 [رای یَدُوتون سالار مغنیان. مزمور داود]

1 گفتم راه‌های خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم. دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت، مادامی که شریر پیش من است.

2 من گنگ بودم و خاموش و از نیکویی نیز سکوت کردم و درد من به حرکت آمد.

3 دلم در اندرونم گرم شد. چون تفکر می‌کردم آتش افروخته گردید. پس به زبان خود سخن گفتم.

4 ای خداوند اجل مرا بر من معلوم ساز و مقدار ایامم را که چیست تا بفهمم چه قدر فانی هستم.

5 اینک روزهایم را مثل یک وجب ساخته‌ای و زندگانیام در نظر تو هیچ است. یقیناً هر آدمی محض بطالت قرار داده شد، سِلاه.

6 اینک، انسان در خیال رفتار می‌کند و محض بطالت مضطرب می‌گردد. ذخیره می‌کند و نمی‌داند کیست که از آن تمتع خواهد برد.

7 و الآن ای خداوند برای چه منتظر باشم؟ امید من بر تو می‌باشد.

8 مرا از همهٔٔ گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان عار مگردان.

9 من گنگ بودم وزبان خود را باز نکردم زیرا که تو این را کرده‌ای.

10 بلای خود را از من بردار زیرا که از ضرب دست تو من تلف می‌شوم.

11 چون انسان را به‌سبب گناهش به عتابها تأدیب می‌کنی، نفایس او را مثل بید می‌گذاری. یقیناً هر انسان محض بطالت است، سِلاه.

12 ای خداوند دعای مرا بشنو و به فریادم گوش بده و از اشکهایم ساکت مباش، زیرا که من غریب هستم در نزد تو و نزیل هستم مثل جمیع پدران خود.

13 روی [خشم] خود را از من بگردان تا فرحناک شوم قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم.

  مزامير 40 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 انتظار بسیار برای خداوند کشیده‌ام، و به من مایل شده، فریاد مرا شنید.

2 و مرا از چاه هلاکت برآورد و از گِلِ لجن و پایهایم را بر صخره گذاشته، قدمهایم را مستحکم گردانید.

3 و سرودی تازه در دهانم گذارد، یعنی حمد خدای ما را. بسیاری چون این را بینند ترسان شده، بر خداوند توکّل خواهند کرد.

4 خوشابحال کسی که بر خداوند توکّل دارد و به متکبران ظالم و مرتدان دروغ مایل نشود.

5 ای یَهُوَه خدای ما چه بسیار است کارهای عجیب که تو کرده‌ای و تدبیرهایی که برای ما نموده‌ای. در نزد تو آنها را تقویم نتوان کرد، اگر آنها را تقریر و بیان بکنم، از حد شمار زیاده است.

6 در قربانی و هدیه رغبت نداشتی. امّا گوشهای مرا باز کردی. قربانیِ سوختنی و قربانی گناه را نخواستی.

7 آنگاه گفتم، اینک، می‌آیم! در طومار کتاب دربارهٔٔ من نوشته شده است.

8 در بجا آوردن ارادهٔٔ تو ای خدای من رغبت می‌دارم و شریعت تو در اندرون دل من است.

9 در جماعت بزرگ به عدالت بشارت داده‌ام. اینک، لبهای خود را باز نخواهم داشت و تو ای خداوند می‌دانی.

10 عدالت تو را در دل خود مخفی نداشته‌ام. امانت و نجات تو را بیان کرده‌ام. رحمت و راستیِ تو را از جماعت بزرگ پنهان نکرده‌ام.

11 پس تو ای خداوند لطف خود را از من باز مدار. رحمت و راستیِ تو دائماً مرا محافظت کند.

12 زیرا که بلایای بی‌شمار مرا احاطه می‌کند. گناهانم دور مرا گرفته است به حدی که نمی‌توانم دید. از مویهای سر من زیاده است و دل من مرا ترک کرده است.

13 ای خداوند مرحمت فرموده، مرا نجات بده. ای خداوند به اعانت من تعجیل فرما.

14 آنانی که قصد هلاکت جان من دارند، جمیعاً خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدیِ من رغبت دارند، به عقب برگردانیده و رسوا گردند.

15 آنانی که بر من هَه‌هَه می‌گویند، به‌سبب خجالت خویش حیران شوند.

16 و امّا جمیع طالبان تو در تو وجد و شادی نمایند و آنانی که نجات تو را دوست دارند، دائماً گویند که خداوند بزرگ است.

17 و امّا من مسکین و فقیر هستم و خداوند دربارهٔٔ من تفکر می‌کند. تو معاون و نجات‌دهندهٔ من هستی. ای خدای من، تأخیر مفرما.

  مزامير 41 [رای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 خوشابحال کسی که برای فقیر تفکر می‌کند. خداوند او را در روز بلا خلاصی خواهد داد.

2 خداوند او را محافظت خواهد کرد و زنده خواهد داشت. او در زمین مبارک خواهد بود و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهی کرد.

3 خداوند او را بر بستر بیماری تأیید خواهد نمود. تمامیِ خوابگاه او را در بیماریاش خواهی گسترانید.

4 من گفتم، ای خداوند بر من رحم نما. جان مرا شفا بده زیرا به تو گناه ورزیده‌ام.

5 دشمنانم دربارهٔٔ من به بدی سخن می‌گویند که کی بمیرد و نام او گُم شود.

6 و اگر برای دیدن من بیاید، سخن باطل می‌گوید و دلش در خود شرارت را جمع می‌کند. چون بیرون رود آن را شایع می‌کند.

7 و جمیع خصمانم با یکدیگر بر من نمّامی می‌کنند و دربارهٔٔ من بدی می‌اندیشند،

8 که حادثهای مهلک بر او ریخته شده است. و حال که خوابیده است دیگر نخواهد برخاست.

9 و آن دوست خالص من که بر او اعتماد می‌داشتم که نان مرا نیز می‌خورْد، پاشنهٔ خود را بر من بلند کرد.

10 و امّا تو ای خداوند بر من رحم فرموده، مرا برپا بدار تا مجازات بدیشان رسانم.

11 از این می‌دانم که در من رغبت داری زیرا که دشمنم بر من فخر نمی‌نماید.

12 و مرا به‌سبب کمالم مستحکم نموده‌ای و مرا به حضور خویش دائماً قائِم خواهی نمود.

13 یهوه خدای اسرائیل متبارک باد. از ازل تا به ابد. آمین و آمین.

  مزامير 42 [رای سالار مغنیان. قصیدهٔ بنیقورح]

1 چنانکه آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خدا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد.

2 جان من تشنهٔ خداست تشنهٔ خدای حیّ، که کی بیایم و به حضور خدا حاضر شوم.

3 اشکهایم روز و شب نان من می‌بود، چون تمامی روز مرا می‌گفتند، خدای تو کجاست؟

4 چون این را به یاد می‌آورم، جان خود را بر خود می‌ریزم. چگونه با جماعت می‌رفتم و ایشان را به خانهٔ خدا پیشروی می‌کردم، به آواز ترنم و تسبیح در گروه عید کنندگان.

5 ای جانم چرا منحنی شده‌ای و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت.

6 ای خدای من، جانم در من منحنی شد. بنابراین تو را از زمین اُرْدُن یاد خواهم کرد، از کوه‌های حرمون و از جبل مِصْغَر.

7 لجّه به لجّه ندا می‌دهد از آواز آبشارهای تو؛ جمیع خیزابها و موجهای تو بر من گذشته است.

8 در روزْ خداوند رحمت خود را خواهد فرمود، و در شبْ سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خدای حیات من.

9 به خدا گفته‌ام، ای صخرهٔ من چرا مرا فراموش کرده‌ای؟ چرا به‌سبب ظلم دشمن ماتمکنان تردد بکنم؟

10 دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم مرا ملامت می‌کنند، چونکه همه روزه مرا می‌گویند، خدای تو کجاست؟

11 ای جان من چرا منحنی شده و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ بر خدا امید دار زیرا که او را بازحمد خواهم گفت، که نجات روی من و خدای من است.

  مزامير 43

1 ای خدا مرا داوری کن و دعوای مرا با قوم بیرحم فیصل فرما و از مرد حیلهگر و ظالم مرا خلاصی ده.

2 زیرا تو خدای قوّت من هستی. چرا مرا دور انداختی؟ چرا به‌سبب ستم دشمن ماتم کنان تردد بکنم؟

3 نور و راستیِ خود را بفرست تا مرا هدایت نمایند و مرا به کوه مقدّس تو و مسکنهای تو رسانند.

4 آنگاه به مذبح خدا خواهم رفت، بسوی خدایی که سرور و خرمی من است. و تو را ای خدا، خدای من با بربط تسبیح خواهم خواند.

5 ای جان من چرا منحنی شده‌ای؟ و چرا در من پریشان گشته‌ای؟ امید بر خدا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خدای من است.

  مزامير 44 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ بنیقورح]

1 ای خدا به گوشهای خود شنیده‌ایم و پدران ما، ما را خبر داده‌اند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام سَلَف کرده‌ای.

2 تو به دست خود امّت‌ها را بیرون کردی، امّا ایشان را غرس نمودی. قومها را تباه کردی، امّا ایشان را منتشر ساختی.

3 زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند و بازوی ایشانْ ایشان را نجات نداد، بلکه دست راست تو و بازو و نورِ روی تو. زیرا از ایشان خرسند بودی.

4 ای خدا تو پادشاه من هستی، پس برنجات یعقوب امر فرما.

5 به مدد تو دشمنان خود راخواهیم افکند و به نام تو مخالفان خویش را پایمال خواهیم ساخت.

6 زیرا بر کمان خود توکّل نخواهم داشت و شمشیرم مرا خلاصی نخواهد داد.

7 بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی و مُبْغِضان ما را خجل ساختی.

8 تمامیِ روز بر خدا فخر خواهیم کرد و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند، سلاه.

9 لیکن الآن تو ما را دور انداخته و رسوا ساخته‌ای و با لشکرهای ما بیرون نمی‌آیی.

10 و ما را از پیش دشمن روگردان ساخته‌ای و خصمان ما برای خویشتن تاراج می‌کنند.

11 ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کرده‌ای و ما را در میان امّت‌ها پراکنده ساخته‌ای.

12 قوم خود را بیبها فروختی و از قیمت ایشان نفع نبردی.

13 ما را نزد همسایگان ما عار گردانیدی. اهانت و سخریّه نزد آنانی که گرداگرد مایند.

14 ما را در میان امّت‌ها ضربالمثل ساخته‌ای، جنبانیدن سر در میان قومها؛

15 و رسوایی من همه روزه در نظر من است و خجالت رویم مرا پوشانیده است،

16 از آواز ملامتگو و فحّاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده.

17 این همه بر ما واقع شد. امّا تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم.

18 دل ما به عقب برنگردید و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید.

19 هرچند ما را در مکان اژدرها کوبیدی و ما را به سایهٔ موت پوشانیدی.

20 نام خدای خود را هرگز فراموش نکردیم و دست خود را به خدای غیر برنیفراشتیم.

21 آیا خدا این را غوررسی نخواهد کرد؟ زیرا او خفایای قلب را می‌داند.

22 هر آینه به خاطر تو تمامی روز کشتهمی‌شویم و مثل گوسفندان ذبح شمرده می‌شویم.

23 ای خداوند بیدار شو! چرا خوابیده‌ای؟ برخیز و ما را تا به ابد دور مینداز.

24 چرا روی خود را پوشانیدی و ذلّت و تنگی ما را فراموش کردی؟

25 زیرا که جان ما به خاک خم شده است و شکم ما به زمین چسبیده.

26 بجهت اعانت ما برخیز و بخاطر رحمانیّت خود ما را فدیه ده.

  مزامير 45 [برای سالار مغنیان بر سوسنها. قصیدهٔ بنیقورح. سرود حبیبات]

1 دل من به کلام نیکو می‌جوشد. انشاء خود را دربارهٔٔ پادشاه می‌گویم. زبان من قلم کاتب ماهر است.

2 تو جمیلتر هستی از بنی‌آدم و نعمت بر لبهای تو ریخته شده است. بنابراین، خدا تو را مبارک ساخته است تا ابدالآباد.

3 ای جبار شمشیر خود را بر ران خود ببند، یعنی جلال و کبریایی خویش را.

4 و به کبریایی خود سوار شده، غالب شو بجهت راستی و حلم و عدالت؛ و دست راستت چیزهای ترسناک را به تو خواهد آموخت.

5 به تیرهای تیزِ تو امّت‌ها زیر تو میافتند و به دل دشمنانِ پادشاه فرو می‌رود.

6 ای خدا، تخت تو تا ابدالآباد است؛ عصای راستی عصای سلطنت تو است.

7 عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی. بنابراین، خدا، خدای تو تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است.

8 همهٔ رختهای تو مُرّ و عود و سلیخه است، از قصرهای عاج که به تارها تو را خوش ساختند.

9 دختران پادشاهان از زناننجیب تو هستند. ملکه به دست راستت در طلای اوفیر ایستاده است.

10 ای دختر بشنو و ببین و گوش خود را فرادار، و قوم خود و خانهٔ پدرت را فراموش کن،

11 تا پادشاه مشتاق جمال تو بشود، زیرا او خداوند تو است پس او را عبادت نما.

12 و دختر صور با ارمغانی، و دولتمندان قوم رضامندیِ تو را خواهند طلبید.

13 دختر پادشاه تماماً در اندرون مجید است و رختهای او با طلا مُرَصَّع است.

14 به لباس طرازدار نزد پادشاه حاضر می‌شود. باکره‌های همراهان او در عقب وی نزد تو آورده خواهند شد.

15 به شادمانی و خوشی آورده می‌شوند و به قصر پادشاه داخل خواهند شد.

16 به عوض پدرانت پسرانت خواهند بود و ایشان را بر تمامیِ جهان سروران خواهی ساخت.

17 نام تو را در همهٔٔ دهرها ذکر خواهم کرد. پس قومها تو را حمد خواهند گفت تا ابدالآباد.

  مزامير 46 [برای سالار مغنیان. سرود بنیقورح برعلاموت]

1 خدا ملجا و قوّت ماست، و مددکاری که در تنگیها فوراً یافت می‌شود.

2 پس نخواهیم ترسید، اگر چه جهان مبدل گردد و کوه‌ها در قعر دریا به لرزش آید.

3 اگر چه آبهایش آشوب کنند و به جوش آیند و کوه‌ها از سرکشیِ آن متزلزل گردند، سِلاه.

4 نهری است که شعبه‌هایش شهر خدا را فرحناک می‌سازد و مسکن قدوس حضرت اعلیٰ را.

5 خدا در وسط اوست پس جنبش نخواهد خورد. خدا او را اعانت خواهد کرد در طلوع صبح.

6 امّت‌ها نعره زدند و مملکتها متحرکگردیدند. او آواز خود را داد. پس جهان گداخته گردید.

7 یَهُوَه صبایوت با ماست، و خدای یعقوب قلعهٔ بلند ما، سِلاه.

8 بیایید کارهای خداوند را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان پیدا نمود.

9 او جنگها را تا اقصای جهان تسکین می‌دهد؛ کمان را می‌شکند و نیزه را قطع می‌کند و ارابه‌ها را به آتش می‌سوزاند.

10 بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان امّت‌ها، متعال و در جهان، متعال خواهم شد.

11 یهوه صبایوت با ماست و خدای یعقوب قلعهٔ بلند ما، سِلاه.

  مزامير 47 [برای سالار مغنیان. مزمور بنیقورح]

1 ای جمیع امّت‌ها دستک زنید. نزد خدا به آواز شادی بانگ برآورید.

2 زیرا خداوند متعال و مهیب است و بر تمامیِ جهان خدای بزرگ.

3 قومها را در زیر ما مغلوب خواهد ساخت و طایفه‌ها را در زیر پایهای ما.

4 میراث ما را برای ما خواهد برگزید، یعنی جلالت یعقوب را که دوست می‌دارد، سِلاه.

5 خدا به آواز بلند صعود نموده است؛ خداوند به آواز کرنا.

6 تسبیح بخوانید، خدا را تسبیح بخوانید. تسبیح بخوانید، پادشاه ما را تسبیح بخوانید.

7 زیرا خدا پادشاه تمامیِ جهان است. به خردمندی تسبیح بخوانید.

8 خدا بر امّت‌ها سلطنت می‌کند. خدا بر تخت قدس خود نشسته است.

9 سروران قومها با قوم خدای ابراهیم جمع شده‌اند زیرا که سپرهای جهان از آن خداست. او بسیار متعال می‌باشد.

  مزامير 48 [سرود و مزمور بنیقورح]

1 خداوند بزرگ است و بی‌نهایت مجید،در شهر خدای ما و در کوه مقدس خویش.

2 جمیل در بلندیاش و شادی تمامی جهان است کوه صهیون، در جوانب شمال، قریهٔ پادشاه عظیم.

3 خدا در قصرهای آن به ملجای بلند معروف است.

4 زیرا اینک، پادشاهان جمع شدند، و با هم درگذشتند.

5 ایشان چون دیدند متعجب گردیدند. و در حیرت افتاده، فرار کردند.

6 لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید و درد شدید مثل زنی که می‌زاید.

7 تو کشتیهای ترشیش را به باد شرقی شکستی.

8 چنانکه شنیده بودیم، همچنان دیده‌ایم، در شهر یهوه صبایوت، در شهر خدای ما؛ خدا آن را تا ابدالآباد مستحکم خواهد ساخت، سِلاه.

9 ای خدا در رحمت تو تفکر کرده‌ایم، در اندرون هیکل تو.

10 ای خدا چنانکه نام تو است، همچنان تسبیح تو نیز تا اقصای زمین. دست راست تو از عدالت پُر است.

11 کوه صهیون شادی می‌کند و دختران یهودا به وجد می‌آیند، به‌سبب داوریهای تو.

12 صهیون را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید و برجهای وی را بشمارید.

13 دل خود را به حصارهایش بنهید و در قصرهایش تأمل کنید تا طبقهٔ آینده را اطلاع دهید.

14 زیرا این خدا، خدای ماست تا ابدالآباد و ما را تا به موت هدایت خواهد نمود.

  مزامير 49 [برای سالار مغنیان. مزمور بنیقورح]

1 ای تمامیِ قومها این را بشنوید! ایجمیع سَکَنهٔ ربع مسکون این را گوش گیرید!

2 ای عوام و خواص! ای دولتمندان و فقیران جمیعاً!

3 زبانم به حکمت سخن می‌راند و تفکر دل من فطانت است.

4 گوش خود را به مَثَلی فرا می‌گیرم. معمای خویش را بر بربط می‌گشایم.

5 چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناهِ پاشنه‌هایم مرا احاطه می‌کند؛

6 آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند و بر کثرت توانگری خویش فخر می‌نمایند.

7 هیچ کس هرگز برای برادر خود فدیه نخواهد داد و کفّارهٔٔ او را به خدا نخواهد بخشید.

8 زیرا فدیهٔ جان ایشان گرانبهاست و ابداً بدان نمی‌توان رسید

9 تا زنده بماند تا ابدالآباد و فساد را نبیند.

10 زیرا می‌بیند که حکیمان میمیرند و جاهلان و ابلهان با هم هلاک می‌گردند و دولتِ خود را برای دیگران ترک می‌کنند.

11 فکر دل ایشان این است که خانه‌های ایشان دائمی باشد و مسکنهای ایشان دُوربهدُور؛ و نامهای خود را بر زمینهای خود می‌نهند.

12 لیکن انسان در حرمت باقی نمی‌ماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک می‌شود.

13 این طریقهٔ ایشان، جهالت ایشان است و اعقاب ایشان سخن ایشان را می‌پسندند، سلاه.

14 مثل گوسفندان در هاویه رانده می‌شوند و موت ایشان را شبانی می‌کند و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد و جمال ایشان در هاویه پوسیده خواهد شد تا مسکنی برای آن نباشد.

15 لیکن خدا جان مرا ازدست هاویه نجات خواهد داد زیرا که مرا خواهد گرفت، سلاه.

16 پس ترسان مباش، چون کسی دولتمند گردد و جلال خانهٔ او افزوده شود!

17 زیرا چون بمیرد، چیزی از آن نخواهد برد و جلالش در عقب او فرو نخواهد رفت.

18 زیرا در حیات خود، خویشتن را مبارک می‌خوانْد؛ و چون بر خود احسان می‌کنی، مردم ترا میستایند.

19 لیکن به طبقهٔ پدران خود خواهد پیوست که نور را تا به ابد نخواهند دید.

20 انسانی که در حرمت است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک می‌شود.

  مزامير 50 [مزمور آساف]

1 خدا، خدا یهوه تکلّم می‌کند و زمین را از مَطْلَع آفتاب تا به مغربش می‌خواند.

2 از صهیون که کمال زیبایی است، خدا تجلّی نموده است.

3 خدای ما می‌آید و سکوت نخواهد نمود. آتش پیش روی او می‌بلعد و طوفان شدید گرداگرد وی خواهد بود.

4 آسمان را از بالا می‌خواند و زمین را، تا قوم خود را داوری کند،

5 مقدّسانِ مرا نزد من جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بسته‌اند.

6 و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خدا خود داور است، سلاه.

7 ای قوم من بشنوتا سخن گویم، و ای اسرائیل تا برایت شهادت دهم که خدا، خدای تو من هستم.

8 دربارهٔٔ قربانی‌هایت تو را توبیخ نمی‌کنم و قربانی‌های سوختنیِ تو دائماً در نظر من است.

9 گوسالهای از خانهٔ تو نمی‌گیرم و نه بزی از آغل تو.

10 زیراکه جمیع حیوانات جنگلاز آن منند و بهایمی که بر هزاران کوه می‌باشند.

11 همهٔ پرندگان کوه‌ها را می‌شناسم و وحوش صحرا نزد من حاضرند.

12 اگر گرسنه می‌بودم تو را خبر نمی‌دادم، زیرا ربع مسکون و پُری آن از آن من است.

13 آیا گوشت گاوان را بخورم و خون بزها را بنوشم؟

14 برای خدا قربانی تشکر را بگذران، و نذرهای خویش را به حضرت اعلی وفا نما.

15 پس در روز تنگی مرا بخوان تا تو را خلاصی دهم و مرا تمجید بنمایی.

16 و امّا به شریر خدا می‌گوید، ترا چه کار است که فرایض مرا بیان کنی و عهد مرا به زبان خود بیاوری؟

17 چونکه تو از تأدیب نفرت داشته‌ای و کلام مرا پشتسر خود انداخته‌ای.

18 چون دزد را دیدی او را پسند کردی و نصیب تو با زناکاران است.

19 دهان خود را به شرارت گشوده‌ای و زبانت حیله را اختراع می‌کند.

20 نشسته‌ای تا به ضد برادر خود سخن رانی و دربارهٔٔ پسر مادر خویش غیبت گویی.

21 این را کردی و من سکوت نمودم. پس گمان بردی که من مثل تو هستم. لیکن تو را توبیخ خواهم کرد. و این را پیش نظر تو به ترتیب خواهم نهاد.

22 ای فراموشکنندگان خدا، در این تفکر کنید! مبادا شما را بدرم و رهاننده‌ای نباشد.

23 هر که قربانی تشکر را گذراند مرا تمجید می‌کند، و آنکه طریق خود را راست سازد، نجات خدا را به وی نشان خواهم داد.

  مزامير 51 [برای سالار مغنیان. مزمور داود وقتی که ناتان نبی بعد از در آمدنش به بَتْشَبَع نزد او آمد]

1 ای خدا به حسب رحمت خود بر منرحم فرما؛ به حسب کثرت رأفتخویش گناهانم را محو ساز.

2 مرا از عصیانم به کلی شست و شو ده و از گناهم مرا طاهر کن.

3 زیرا که من به معصیت خود اعتراف می‌کنم و گناهم همیشه در نظر من است.

4 به تو و به تو تنها گناه ورزیده، و در نظر تو این بدی را کرده‌ام، تا در کلام خود مُصّدَق گردی و در داوری خویش مُزکّیٰ شوی.

5 اینک، در معصیت سرشته شدم و مادرم در گناه به من آبستن گردید.

6 اینک، به راستیِ در قلب راغب هستی. پس حکمت را در باطن من به من بیاموز.

7 مرا با زوفا پاک کن تا طاهر شوم. مرا شست و شو کن تا از برف سفیدتر گردم.

8 شادی و خرمی را به من بشنوان تا استخوانهایی که کوبیده‌ای به وجد آید.

9 روی خود را از گناهانم بپوشان و همهٔٔ خطایای مرا محو کن.

10 ای خدا دل طاهر در من بیافرین و روح مستقیم در باطنم تازه بساز.

11 مرا از حضور خود مینداز، و روح قدوس خود را از من مگیر.

12 شادیِ نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد مرا تأیید فرما.

13 آنگاه طریق تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد، و گناهکاران بسوی تو بازگشت خواهند نمود.

14 مرا از خونها نجات ده! ای خدایی که خدای نجات من هستی! تا زبانم به عدالت تو ترنّم نماید.

15 خداوندا لبهایم را بگشا تا زبانم تسبیح تو را اخبار نماید.

16 زیرا قربانی را دوست نداشتی والا می‌دادم. قربانیِ سوختنی را پسند نکردی.

17 قربانی‌های خدا روح شکسته است. خدایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد.

18 به رضامندیِ خود بر صهیون احسان فرما وحصارهای اورشلیم را بنا نما.

19 آنگاه از قربانی‌های عدالت و قربانی‌های سوختنیِ تمام راضی خواهی شد و گوساله‌ها بر مذبح تو خواهند گذرانید.

  مزامير 52 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود وقتی که دوآغ ادومی آمد و شاؤل را خبر داده، گفت که، داود به خانهٔ اخیمَلَک رفت]

1 ای جبار چرا از بدی فخر می‌کنی؟رحمت خدا همیشه باقی است.

2 زبان تو شرارت را اختراع می‌کند، مثل اُستُرهٔ تیز، ای حیله ساز!

3 بدی را از نیکویی بیشتر دوست می‌داری و دروغ را زیادتر از راست گویی، سلاه.

4 همهٔٔ سخنان مهلک را دوست می‌داری، ای زبان حیلهباز!

5 خدا نیز تو را تا به ابد هلاک خواهد کرد و تو را ربوده، از مسکن تو خواهد کَند و ریشهٔٔ تو را از زمین زندگان، سلاه.

6 عادلان این را دیده، خواهند ترسید و بر او خواهند خندید،

7 هان این کسی است که خدا را قلعهٔ خویش ننمود، بلکه به کثرت دولت خود توکّل کرد و از بدیِ خویش خود را زورآور ساخت.

8 و امّا من مثل زیتون سبز در خانهٔ خدا هستم. به رحمت خدا توکّل می‌دارم تا ابدالآباد.

9 تو را همیشه حمد خواهم گفت، زیرا تو این را کرده‌ای. و انتظار نام تو را خواهم کشید زیرا نزد مقدّسان تو نیکوست.

  مزامير 53 [برای سالار مغنیان بر ذوات اوتار. قصیدهٔ داود]

1 احمق در دل خود می‌گوید که خدایینیست. فاسد شده، شرارت مکروه کرده‌اند و نیکوکاری نیست.

2 خدا از آسمان بر بنی‌آدم نظر انداخت تا ببیند که فهیم و طالب خدایی هست.

3 همهٔ ایشان مرتد شده، با هم فاسد گردیده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.

4 آیا گناهکاران بی‌معرفت هستند که قوم مرا می‌خورند چنانکه نان می‌خورند و خدا را نمی‌خوانند؟

5 آنگاه سخت ترسان شدند، جایی که هیچ ترس نبود. زیرا خدا استخوانهای محاصره کنندهٔ تو را از هم پاشید. آنها را خجل ساخته‌ای زیرا خدا ایشان را رد نموده است.

6 کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر می‌شد. وقتی که خدا اسیریِ قوم خویش را برگردانَد، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادی خواهد کرد.

  مزامير 54 [رای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار وقتی که زیفیان نزد شاؤل آمده، گفتند آیا داود نزد ما خود را پنهان نمی‌کند]

1 ای خدا به نام خود مرا نجات بده و بهقوّت خویش بر من داوری نما.

2 ای خدا دعای مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش بگیر.

3 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشته‌اند، سِلاه.

4 اینک، خدا مددکار من است.خداوند از تأیید کنندگان جان من است.

5 بدی را بر دشمنان من خواهد برگردانید. به راستیِ خود ریشهٔٔ ایشان را بکَن.

6 قربانی‌های تَبَرُّعی نزد تو خواهم گذرانید و نام تو را ای خداوند حمد خواهم گفت زیرا نیکوست،

7 چونکه از جمیع تنگیها مرا خلاصی داده‌ای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است.

  مزامير 55 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار]

1 ای خدا به دعای من گوش بگیر و خود را از تضرع من پنهان مکن!

2 به من گوش فراگیر و مرا مستجاب فرما! زیرا که در تفکر خود متحیرم و ناله می‌کنم

3 از آواز دشمن و به‌سبب ظلم شریر، زیرا که ظلم بر من می‌اندازند وبا خشم بر من جفا می‌کنند.

4 دل من در اندرونم پیچ و تاب می‌کند، و ترسهای موت بر من افتاده است.

5 ترس و لرز به من در آمده است. وحشتی هولناک مرا در گرفته است.

6 و گفتم کاش که مرا بالها مثل کبوتر می‌بود تا پرواز کرده، استراحت می‌یافتم.

7 هرآینه بجای دور می‌پریدم، و در صحرا مأوا می‌گزیدم، سلاه.

8 می‌شتافتم بسوی پناهگاهی از باد تند و از طوفان شدید.

9 ای خداوند آنها را هلاک کن و زبانهایشان را تفریق نما زیرا که در شهرْ ظلم و جنگ دیده‌ام.

10 روز و شب بر حصارهایش گردش می‌کنند و شرارت و مشقت در میانش می‌باشد.

11 فساده‌ا در میان وی است و جور و حیله از کوچه‌هایش دور نمی‌شود.

12 زیرا دشمن نبود که مرا ملامت می‌کرد والاّ تحمل می‌کردم؛ و خصم من نبود کهبر من سربلندی می‌نمود؛ والاّ خود را از وی پنهان می‌ساختم،

13 بلکه تو بودی ای مرد نظیر من! ای یار خالص و دوست صدیق من!

14 که با یکدیگر مشورت شیرین می‌کردیم و به خانهٔ خدا در انبوه می‌خرامیدیم.

15 موت بر ایشان ناگهان آید و زنده بگور فرو روند. زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میان ایشان است.

16 و امّا من نزد خدا فریاد می‌کنم و خداوند مرا نجات خواهد داد.

17 شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله می‌کنم و او آواز مرا خواهد شنید.

18 جانم را از جنگی که بر من شده بود، بسلامتی فدیه داده است. زیرا بسیاری با من مقاومت می‌کردند.

19 خدا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد، او که از ازل نشسته است، سِلاه. زیراکه در ایشان تبدیلها نیست و از خدا نمی‌ترسند.

20 دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است.

21 سخنانِ چربِ زبانشْ نرم، لیکن دلش جنگ است. سخنانش چربتر از روغن لیکن شمشیرهای برهنه است.

22 نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد. او تا به ابد نخواهد گذاشت که مردِ عادل جنبش خورد.

23 و تو ای خدا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی آورد. مردمان خونریز و حیلهساز، روزهای خود را نیمه نخواهند کرد. لیکن من بر تو توکّل خواهم داشت.

  مزامير 56 [برای سالار مغنیان بر فاختهٔ ساکت در بلاد بعیده. مکتوم داود وقتی که فلسطینیان او را در جَتّ گرفتند]

1 ای خدا بر من رحم فرما، زیرا که انسانمرا به شدت تعاقب می‌کند. تمامی روز جنگ کرده، مرا اذیت می‌نماید.

2 خصمانم تمامیِ روز مرا به شدت تعاقب می‌کنند. زیرا که بسیاری با تکبر با من می‌جنگند.

3 هنگامی که ترسان شوم، من بر تو توکّل خواهم داشت.

4 در خدا کلام او را خواهم ستود. بر خدا توکّل کرده، نخواهم ترسید. انسان به من چه می‌تواند کرد؟

5 هر روزه سخنان مرا منحرف می‌سازند. همهٔ فکرهای ایشان دربارهٔٔ من برشرارت است.

6 ایشان جمع شده، کمین می‌سازند. بر قدمهای من چشم دارند زیرا قصد جان من دارند.

7 آیا ایشان به‌سبب شرارت خود نجات خواهند یافت؟ ای خدا امّت‌ها را در غضب خویش بینداز.

8 تو آوارگیهای مرا تقریر کرده‌ای. اشکهایم را در مشک خود بگذار. آیا این در دفتر تو نیست؟

9 آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم روخواهند گردانید. این را می‌دانم زیرا خدا با من است.

10 در خدا کلام او را خواهم ستود. در خداوند کلام او را خواهم ستود.

11 بر خدا توکّل دارم پس نخواهم ترسید. آدمیان به من چه می‌توانند کرد؟

12 ای خدا نذرهای تو بر مناست. قربانی‌های حمد را نزد تو خواهم گذرانید.

13 زیرا که جانم را از موت رهانیده‌ای. آیا پایهایم را نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت تا در نور زندگان به حضور خدا سالک باشم؟

  مزامير 57 [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود وقتی که از حضور شاؤل به مغاره فرار کرد]

1 ای خدا بر من رحم فرما، بر من رحم فرما! زیرا جانم در تو پناه می‌برد، و در سایهٔ بالهای تو پناه می‌برم تا این بلایا بگذرد.

2 نزد خدای تعالی آواز خواهم داد، نزد خدایی که همه‌چیز را برایم تمام می‌کند.

3 از آسمان فرستاده، مرا خواهد رهانید. زیرا تعاقب کنندهٔ سخت من ملامت می‌کند، سلاه. خدا رحمت و راستیِ خود را خواهد فرستاد.

4 جان من در میان شیران است. در میان آتش‌افروزان می‌خوابم، یعنی آدمیانی که دندانهایشان نیزه‌ها و تیرهاست و زبان ایشان شمشیر بُرَنده است.

5 ای خدا بر آسمانها متعال شو و جلال تو بر تمامیِ جهان.

6 دامی برای پایهایم مهیا ساختند و جانم خم گردید. چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانش افتادند، سلاه.

7 دل من مستحکم است؛ خدایا دل من مستحکم است. سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود.

8 ای جلال من بیدار شو! ای بربط و عود بیدار شو! صبحگاهان من بیدار خواهم شد.

9 ای خداوند تو را در میان امّت‌ها حمد خواهم گفت. تو را در میان قومها تسبیح خواهم خواند.

10 زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است و راستیِ تو تا افلاک.

11 خدایا بر آسمانها متعال شو، و جلال تو بر تمامیِ جهان.

  مزامير 58 [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود]

1 آیا فی‌الحقیقت به عدالتی که گنگاست سخن می‌گویید؟ و ای بنی‌آدم، آیا به راستی داوری می‌نمایید؟

2 بلکه در دل خود شرارتها به عمل می‌آورید و ظلمِ دستهای خود را در زمین از میزان درمی‌کنید.

3 شریران از رَحِم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته، گمراه می‌شوند.

4 ایشان را زهری است مثل زهر مار؛ مثل افعیِ کر که گوش خود را می‌بندد

5 که آواز افسونگران را نمی‌شنود، هر چند به مهارت افسون می‌کند.

6 ای خدا دندانهایشان را در دهانشان بشکن. ای خداوند دندانهای شیران را خرد بشکن.

7 گداخته شده، مثل آب بگذرند. چون او تیرهای خود را می‌اندازد، در ساعت منقطع خواهند شد.

8 مثل حلزون که گداخته شده، می‌گذرد. مثل سِقْط زن، آفتاب را نخواهند دید.

9 قبل از آنکه دیگهای شما آتشِ خارها را احساس کند، آنها را چه تر و چه خشک خواهد رُفت.

10 مردِ عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود. پایهای خود را به خون شریر خواهد شست.

11 و مردم خواهند گفت، هرآینه ثمرهای برای عادلان هست. هر آینه خدایی هست که در جهان داوری می‌کند.

  مزامير 59 [برای سالار مغنیان بر لاتَهَلَک. مکتوم داود وقتی که شاؤل فرستاد که خانه را کشیک بکَشَند تا او را بکُشند]

1 ای خدایم مرا از دشمنانم برهان! مرا از مقاومت کنندگانم برافراز!

2 مرا از گناهکاران خلاصی ده! و از مردمان خونریز رهایی بخش!

3 زیرا اینک، برای جانم کمین می‌سازند و زورآوران به ضد من جمع شده‌اند، بدون تقصیر من ای خداوند و بدون گناه من.

4 بیقصورِ من می‌شتابند و خود را آماده می‌کنند. پس برای ملاقات من بیدار شو و ببین.

5 امّا تو ای یهوه، خدای صبایوت، خدای اسرائیل، بیدار شده، همهٔٔ امّت‌ها را مکافات برسان و بر غدارانِ بدکار شفقت مفرما، سِلاه.

6 شامگاهان برمی‌گردند و مثل سگ بانگ می‌کنند و در شهر دور می‌زنند.

7 از دهان خود بدی را فرو می‌ریزند. در لبهای ایشان شمشیرهاست. زیرا می‌گویند، کیست که بشنود؟

8 و امّا تو ای خداوند، بر ایشان خواهی خندید و تمامیِ امّت‌ها را استهزا خواهی نمود.

9 ای قوّت من، بسوی تو انتظار خواهم کشید زیرا خدا قلعهٔ بلند من است.

10 خدای رحمت من پیش روی من خواهد رفت. خدا مرا بردشمنانم نگران خواهد ساخت.

11 ایشان را به قتل مرسان. مبادا قوم من فراموش کنند. ایشان را به قوّت خود پراکنده ساخته، به زیر انداز، ای خداوند که سپر ما هستی!

12 به‌سبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند؛ و به عوض لعنت و دروغی که می‌گویند،

13 ایشان را فانیکن، در غضب فانی کن تا نیست گردند و بدانند که خدا در یعقوب تا اقصای زمین سلطنت می‌کند. سِلاه.

14 و شامگاهان برگردیده، مثل سگ بانگ زنند و در شهر گردش کنند.

15 و برای خوراک پراکنده شوند و سیر نشده، شب را بسر برند.

16 و امّا من قوّت تو را خواهم سرایید و بامدادان از رحمت تو ترنم خواهم نمود. زیرا قلعهٔ بلند من هستی و در روز تنگی ملجای منی.

17 ای قوّت من برای تو سرود می‌خوانم، زیرا خدا قلعه بلند من است و خدای رحمت من.

  مزامير 60 [برای سالار مغنیان بر سوسنِ شهادت. مکتوم داود برای تعلیم وقتی که با اَرَمْ نهرین و اَرَمْ صوبَه از در مقاتله بیرون آمد و یوآب برگشته، دوازده هزار نفر از ادومیان را در وادی الملح کُشت]

1 ای خدا ما را دور انداخته، پراکنده ساخته‌ای! خشمناک بودی، بسوی ما رجوع فرما!

2 زمین را متزلزل ساخته، آن را شکافتهای! شکستگیهایش را شفا ده زیرا به جنبش آمده است.

3 چیزهای مشکل را به قوم خود نشان داده‌ای. بادهٔ سرگردانی به ما نوشانیده‌ای.

4 عَلَمی به ترسندگان خود داده‌ای تا آن را برای راستی برافرازند، سلاه.

5 تا حبیبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا مستجاب فرما.

6 خدا در قدوسیت خود سخن گفته است. پس وجد خواهم نمود، شکیم را تقسیم می‌کنم و وادی سکّوت را خواهم پیمود.

7 جِلْعاد از آن من است، مَنَسّی از آن من. افرایم خود سر مناست و یهودا عصای سلطنت من.

8 موآب ظرف طهارت من است و بر اَدُوم کفش خود را خواهم انداخت. ای فلسطین برای من بانگ برآور!

9 کیست که مرا به شهر حصین درآورد؟ و کیست که مرا به ادوم رهبری کند؟

10 مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته‌ای و با لشکرهای ما ای خدا بیرون نمی‌آیی؟

11 مرا از دشمن اعانت فرما زیرا معاونت انسان باطل است.

12 با خدا ظفر خواهیم یافت. زیرا اوست که دشمنان ما را پایمال خواهد کرد.

  مزامير 61 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور داود]

1 ای خدا فریاد مرا بشنو و دعای مرا اجابت فرما!

2 از اقصای جهان تو را خواهم خواند، هنگامی که دلم بیهوش می‌شود. مرا به صخرهای که از من بلندتر است هدایت نما.

3 زیرا که تو ملجای من بوده‌ای و برج قوی از روی دشمن.

4 در خیمهٔٔ تو ساکن خواهم بود تا ابدالآباد. زیر سایهٔ بالهای تو پناه خواهم برد، سلاه.

5 زیرا تو ای خدا نذرهای مرا شنیده‌ای و میراث ترسندگان نام خود را به من عطا کرده‌ای.

6 بر عمر پادشاه روزها خواهی افزود و سالهای او تا نسلها باقی خواهد ماند.

7 به حضور خدا خواهد نشست تا ابدالآباد. رحمت و راستی را مهیا کن تا او را محافظت کنند.

8 پس نام تو را تا به ابد خواهم سرایید تا هر روز نذرهای خود را وفا کنم.

  مزامير 62 [برای یدوتون سالار مغنیان. مزمور داود]

1 جان من فقط برای خدا خاموشمی‌شود زیرا که نجات من از جانب اوست.

2 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من. پس بسیار جنبش نخواهم خورد.

3 تا به کی بر مردی هجوم می‌آورید تا همگی شما او را هلاک کنید مثل دیوارِ خمشده و حصارِ جنبش خورده؟

4 در این فقط مشورت می‌کنند که او را از مرتبهاش بیندازند. و دروغ را دوست می‌دارند. به زبان خود برکت می‌دهند و در دل خود لعنت می‌کنند، سلاه.

5 ای جان من، فقط برای خدا خاموش شو زیرا که امید من از وی است.

6 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من تا جنبش نخورم.

7 برخداست نجات و جلال من. صخرهٔ قوّت من و پناه من در خداست.

8 ای قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهای خود را به حضور وی بریزید. زیرا خدا ملجای ماست، سِلاه.

9 البته بنی‌آدم بطالتاند و بنیبشر دروغ. در ترازو بالا می‌روند زیرا جمیعاً از بطالت سبکترند.

10 بر ظلم توکّل مکنید و بر غارت مغرور مشوید. چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید.

11 خدا یک بار گفته است و دو بار این را شنیده‌ام که قوّت از آن خداست.

12 ای خداوند رحمت نیز از آن تو است، زیرا به هر کس موافق عملش جزا خواهی داد.

  مزامير 63 [مزمور داود هنگامی که در صحرای یهودا بود]

1 ای خدا، تو خدای من هستی. در سَحَر تو را خواهم طلبید. جان من تشنهٔ تو است و جسدم مشتاق تو در زمینِ خشکِ تشنهٔ بی‌آب.

2 چنانکه در قدس بر تو نظر کردم تا قوّت و جلال تو را مشاهده کنم.

3 چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر است. پس لبهای من ترا تسبیح خواهد خواند.

4 از این رو تا زنده هستم تو را متبارک خواهم خواند. و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت.

5 جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه، و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت،

6 چون تو را بر بستر خود یاد می‌آورم و در پاسهای شب در تو تفکر می‌کنم.

7 زیرا تو مددکار من بوده‌ای و زیر سایهٔ بالهای تو شادی خواهم کرد.

8 جان من به تو چسبیده است و دست راست تو مرا تأیید کرده است.

9 و امّا آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد و در اسفل زمین فرو خواهند رفت.

10 ایشان به دم شمشیر سپرده می‌شوند و نصیب شغالها خواهند شد.

11 امّا پادشاه در خدا شادی خواهد کرد و هر که بدو قسم خورَد، فخر خواهد نمود، زیرا دهان دروغ‌گویان بسته خواهد گردید.

  مزامير 64 [برای سالار مغنیان. مزمور داود]

1 ای خدا وقتی که تضرع می‌نمایم، آواز مرا بشنو و حیاتم را از خوف دشمن نگاهدار!

2 مرا از مشاورت شریران پنهان کن و از هنگامهٔ گناهکاران.

3 که زبان خود را مثل شمشیرتیز کرده‌اند و تیرهای خود، یعنی سخنان تلخ را بر زه آراسته‌اند.

4 تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند. ناگهان بر او می‌اندازند و نمی‌ترسند.

5 خویشتن را برای کار زشت تقویّت می‌دهند. دربارهٔٔ پنهان کردن دامها گفتگو می‌کنند. می‌گویند، کیست که ما را ببیند؟

6 کارهای بد را تدبیر می‌کنند و می‌گویند، تدبیر نیکو کرده‌ایم. و اندرون و قلب هر یک از ایشان عمیق است.

7 امّا خدا تیرها بر ایشان خواهد انداخت و ناگهان جراحتهای ایشان خواهد شد،

8 و زبانهای خود را برخود فرود خواهند آورد و هر که ایشان را بیند فرار خواهد کرد.

9 و جمیع آدمیان خواهند ترسید و کار خدا را اعلام خواهند کرد و عمل او را درک خواهند نمود.

10 و مرد صالح در خداوند شادی می‌کند و بر او توکّل می‌دارد و جمیع راست‌دلان، فخر خواهند نمود.

  مزامير 65 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود]

1 ای خدا، تسبیح در صهیون منتظر توست، و نذرها برای تو وفا خواهد شد.

2 ای که دعا می‌شنوی، نزد تو تمامیِ بشر خواهند آمد!

3 گناهان بر من غالب آمده است. تو تقصیرهای مرا کفّاره خواهی کرد.

4 خوشابحال کسی که او را برگزیده و مُقَّرَب خود ساخته‌ای تا به درگاه‌های تو ساکن شود. از نیکوییِ خانهٔ تو سیر خواهیم شد و از قدوسیت هیکل تو.

5 به چیزهای ترسناک در عدل، ما را جواب خواهی داد، ای خدایی که نجات ما هستی، ای که پناه تمامیِ اقصای جهان و ساکنان بعیدهٔ دریاهستی،

6 و کوه‌ها را به قوّت خود مستحکم ساخته‌ای، و کمر خود را به قدرت بستهای،

7 و تلاطم دریا را ساکن می‌گردانی، تلاطم امواج آن و شورش امّت‌ها را.

8 ساکنان اقصای جهان از آیات تو ترسانند. مَطْلَعهای صبح و شام را شادمان می‌سازی.

9 از زمین تفقد نموده، آن را سیراب می‌کنی و آن را بسیار توانگر می‌گردانی. نهر خدا از آب پر است. غلهٔ ایشان را آماده می‌کنی زیرا که بدین طور تهیه کرده‌ای.

10 پشته‌هایش را سیراب می‌کنی و مرزهایش را پست می‌سازی. به بارشها آن را شاداب می‌نمایی. نباتاتش را برکت می‌دهی.

11 به احسان خویش سال را تاجدار می‌سازی و راه‌های تو چربی را می‌چکاند.

12 مرتعهای صحرا نیز می‌چکاند و کمر تلها به شادمانی بسته شده است.

13 چمنها به گوسفندان آراسته شده است و درّه‌ها به غله پیراسته؛ از شادی بانگ می‌زنند و نیز میسرایند.

  مزامير 66 [برای سالار مغنیان. سرود و مزمور]

1 ای تمامیِ زمین، برای خدا بانگ شادمانی بزنید!

2 جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید!

3 خدا را گویید، چه مَهیب است کارهای تو! از شدت قوّت تو دشمنانت نزد تو تذلل خواهند کرد!

4 تمامیِ زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید و به نام تو ترنم خواهند نمود. سِلاه.

5 بیایید کارهای خدا را مشاهده کنید. او درکارهای خود به بنی‌آدم مهیب است.

6 دریا را به خشکی مبدل ساخت و مردم از نهر با پا عبور کردند. در آنجا بدو شادی نمودیم.

7 در تواناییِ خود تا به ابد سلطنت می‌کند و چشمانش مراقب امّت‌ها است. فتنهانگیزانْ خویشتن را برنیفرازند، سِلاه.

8 ای قومها، خدای ما را متبارک خوانید و آواز تسبیح او را بشنوانید.

9 که جانهای ما را در حیات قرار می‌دهد و نمی‌گذارد که پایهای ما لغزش خورد.

10 زیرا ای خدا تو ما را امتحان کرده‌ای و ما را غال گذاشته‌ای چنانکه نقره را غال می‌گذارند.

11 ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی.

12 مردمان را بر سر ما سوار گردانیدی و به آتش و آب در آمدیم. پس ما را به جای خرم بیرون آوردی.

13 قربانی‌های سوختنی به خانهٔ تو خواهم آورد. نذرهای خود را به تو وفا خواهم نمود،

14 که لبهای خود را بر آنها گشودم و در زمان تنگیِ خود آنها را به زبان خود آوردم.

15 قربانی‌های سوختنیِ پرواری را نزد تو خواهم گذرانید. گوساله‌ها و بزها را با بخور قوچها ذبح خواهم کرد، سلاه.

16 ای همهٔٔ خداترسان بیایید و بشنوید تا از آنچه او برای جان من کرده است خبر دهم.

17 به دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم و تسبیح بلند بر زبان من بود.

18 اگر بدی را در دل خود منظور می‌داشتم، خداوند مرا نمی‌شنید.

19 لیکن خدا مرا شنیده است و به آواز دعای من توجه فرموده.

20 متبارک باد خدا که دعای مرا از خود، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است.

  مزامير 67 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود برذوات اوتار]

1 خدا بر ما رحم کند و ما را مبارک سازد و نور روی خود را بر ما متجلی فرماید! سِلاه.

2 تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو به جمیع امّت‌ها.

3 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.

4 امّت‌ها شادی و ترنم خواهند نمود زیرا قومها را به انصاف حکم خواهی نمود و امّت‌های جهان را هدایت خواهی کرد، سلاه.

5 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.

6 آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد و خدا خدای ما، ما را مبارک خواهد فرمود.

7 خدا ما را مبارک خواهد فرمود. و تمامیِ اقصای جهان از او خواهند ترسید.

  مزامير 68 [رای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود]

1 خدا برخیزد و دشمنانش پراکندهشوند! و آنانی که از او نفرت دارند از حضورش بگریزند!

2 چنانکه دود پراکنده می‌شود، ایشان را پراکنده ساز، و چنانکه موم پیش آتش گداخته می‌شود، همچنان شریران به حضور خدا هلاک گردند.

3 امّا صالحان شادی کنند و در حضور خدا به وجد آیند و به شادمانی خرسند شوند.

4 برای خدا سرود بخوانید و به نام او ترنم نمایید و راهی درست کنید برای او که در صحراها سوار است. نام او یهوه است! به حضورش به وجد آیید!

5 پدر یتیمان و داور بیوه زنان، خداست در مسکن قدسخود!

6 خدا بی‌کسان را ساکن خانه می‌گرداند و اسیران را به رستگاری بیرون می‌آورد، لیکن فتنهانگیزان در زمینِ تفتیده ساکن خواهند شد.

7 ای خدا هنگامی که پیش روی قوم خود بیرون رفتی، هنگامی که در صحرا خرامیدی، سلاه.

8 زمین متزلزل شد و آسمان به حضور خدا بارید، این سینا نیز از حضور خدا، خدای اسرائیل.

9 ای خدا باران نعمتها بارانیدی و میراثت را چون خسته بود، مستحکم گردانیدی.

10 جماعت تو در آن ساکن شدند. ای خدا، به جود خویش برای مساکین تدارک دیده‌ای.

11 خداوند سخن را می‌دهد. مبشرات انبوه عظیمی می‌شوند.

12 ملوک لشکرها فرار کرده، منهزم می‌شوند و زنی که در خانه مانده است، غارت را تقسیم می‌کند.

13 اگرچه در آغلها خوابیده بودید، لیکن مثل بالهای فاخته شده‌اید که به نقره پوشیده است و پرهایش به طلای سرخ.

14 چون قادر مطلق پادشاهان را در آن پراکنده ساخت، مثل برف بر صَلْمُون درخشان گردید.

15 کوه خدا، کوه باشان است، کوهی با قله‌های افراشته کوه باشان است.

16 ای کوه‌های با قله‌های افراشته، چرا نگرانید بر این کوهی که خدا برای مسکن خود برگزیده است؟ هر آینه خداوند در آن تا به ابد ساکن خواهد بود.

17 ارابه‌های خدا کرورها و هزارهاست. خداوند در میان آنهاست و سینا در قدس است.

18 بر اعلیٰ علیین صعود کرده، و اسیران را به اسیری برده‌ای. از آدمیان بخششها گرفته‌ای. بلکه از فتنهانگیزان نیز تا یهوه خدا در ایشان مسکن گیرد.

19 متبارک باد خداوندی که هر روزه متحمل بارهای ما می‌شودو خدایی که نجات ماست، سلاه.

20 خدا برای ما، خدای نجات است و مَفَّرهای موت از آن خداوند یَهُوَه است.

21 هر آینه خدا سردشمنان خود را خرد خواهد کوبید و کلهٔ مویدار کسی را که در گناه خود سالک باشد.

22 خداوند گفت، از باشان باز خواهم آورد. از ژرفیهای دریا باز خواهم آورد.

23 تا پای خود را در خون فروبری و زبان سگان تو از دشمنانت بهرهٔ خود را بیابد.

24 ای خدا طریق‌های تو را دیده‌اند، یعنی طریق‌های خدا و پادشاه مرا در قدس.

25 در پیش رو، مغنیان می‌خرامند و در عقب، سازندگان و در وسط دوشیزگان دفّ زن.

26 خدا را در جماعتها متبارک خوانید و خداوند را از چشمهٔ اسرائیل.

27 آنجاست بنیامین صغیر، حاکم ایشان و رؤسای یهودا محفل ایشان. رؤسای زبولون و رؤسای نفتالی.

28 خدایت برای تو قوّت را امر فرموده است. ای خدا آنچه را که برای ما کرده‌ای، استوار گردان.

29 به‌سبب هیکل تو که در اورشلیم است، پادشاهان هدایا نزد تو خواهند آورد.

30 و وحش نیزار را توبیخ فرما و رمهٔ گاوان را با گوساله‌های قوم که با شمشهای نقره نزد تو گردن می‌نهند. و قومهایی که جنگ را دوست می‌دارند پراکنده ساخته است.

31 سروران از مصر خواهند آمد و حبشه دستهای خود را نزد خدا بزودی دراز خواهد کرد.

32 ای ممالک جهان برای خدا سرود بخوانید. برای خداوند سرود بخوانید، سلاه.

33 برای او که بر فلکالافلاک قدیمی سوار است. اینک، آواز خود را می‌دهد، آوازی که پُرقوّت است.

34 خدارا به قوّت توصیف نمایید. جلال وی بر اسرائیل است و قوّت او در افلاک.

35 ای خدا از قدسهای خود مَهیب هستی. خدای اسرائیل قوم خود را قوّت و عظمت می‌دهد. متبارک باد خدا.

  مزامير 69 [برای سالار مغنیان بر سوسنها. مزمور داود.]

1 خدایا مرا نجات ده! زیرا آبها به جان من درآمده است.

2 در خَلاب ژرف فرو رفته‌ام، جایی که نتوان ایستاد. به آبهای عمیق درآمده‌ام و سیل مرا می‌پوشاند.

3 از فریاد خود خسته شده‌ام و گلوی من سوخته و چشمانم از انتظار خدا تار گردیده است.

4 آنانی که بی‌سبب از من نفرت دارند، از مویهای سرم زیاده‌اند و دشمنانِ ناحقِ من که قصد هلاکت من دارند زورآورند. پس آنچه نگرفته بودم، رد کردم.

5 ای خدا، تو حماقت مرا می‌دانی و گناهانم از تو مخفی نیست.

6 ای خداوند یهوه صبایوت، منتظرین تو به‌سبب من خجل نشوند. ای خدای اسرائیل، طالبان تو به‌سبب من رسوا نگردند.

7 زیرا به خاطر تو متحمل عار گردیده‌ام و رسوایی روی من، مرا پوشیده است.

8 نزد برادرانم اجنبی شده‌ام و نزد پسران مادر خود غریب.

9 زیرا غیرت خانهٔ تو مرا خورده است و ملامتهای ملامتکنندگان تو بر من طاری گردیده.

10 روزه داشته، جان خود را مثل اشک ریختهام. و این برای من عار گردیده است.

11 پلاس را لباس خود ساخته‌ام و نزد ایشان ضربالمثل گردیده‌ام.

12 دروازه نشینان دربارهٔٔ من حرف می‌زنند و سرود می‌گساران گشته‌ام.

13 و امّا من، ای خداوند دعای خود را در وقت اجابت نزد تو می‌کنم. ای خدا در کثرت رحمانیت خود و راستیِ نجات خود مرا مستجاب فرما.

14 مرا از خَلاب خلاصی ده تا غرق نشوم و از نفرتکنندگانم و از ژرفیهای آب رستگار شوم.

15 مگذار که سَیَلان آب مرا بپوشاند و ژرفی مرا ببلعد و هاویه دهان خود را بر من ببندد.

16 ای خداوند مرا مستجاب فرما زیرا رحمت تو نیکوست. به کثرت رحمانیتت بر من توجه نما،

17 و روی خود را از بنده‌ات مپوشان زیرا در تنگی هستم. مرا بزودی مستجاب فرما.

18 به جانم نزدیک شده، آن را رستگار ساز. به‌سبب دشمنانم مرا فدیه ده.

19 تو عار و خجالت و رسوایی مرا می‌دانی و جمیع خصمانم پیش نظر تواند.

20 عار، دلِ مرا شکسته است و به شدت بیمار شده‌ام. انتظار مُشْفِقی کشیدم، ولی نبود و برای تسلیدهندگان، امّا نیافتم.

21 مرا برای خوراک زردآب دادند و چون تشنه بودم مرا سرکه نوشانیدند.

22 پس مائدهٔ ایشان پیش روی ایشان تله باد و چون مطمئن هستند، دامی باشد.

23 چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهای ایشان را دائماً لرزان گردان.

24 خشم خود را بر ایشان بریز و سورت غضب تو ایشان را دریابد.

25 خانه‌های ایشان مخروبه گردد و در خیمه‌های ایشان هیچ‌کس ساکن نشود.

26 زیرا برکسی که تو زده‌ای جفا می‌کنند و دردهای کوفتگان تو را اعلان می‌نمایند.

27 گناه بر گناه ایشان مزید کن و در عدالت تو داخل نشوند.

28 از دفتر حیات محوشوند و با صالحین مرقوم نگردند.

29 و امّا من، مسکین و دردمند هستم. پس ای خدا، نجات تو مرا سرافراز سازد.

30 و نام خدا را با سرود تسبیح خواهم خواند و او را با حمد تعظیم خواهم نمود.

31 و این پسندیدهٔ خدا خواهد بود، زیاده از گاو و گوسالهای که شاخها و سمها دارد.

32 حلیمان این را دیده، شادمان شوند، و ای طالبان خدا دل شما زنده گردد،

33 زیرا خداوند فقیران را مستجاب می‌کند و اسیران خود را حقیر نمی‌شمارد.

34 آسمان و زمین او را تسبیح بخوانند. آبها نیز و آنچه در آنها می‌جنبد.

35 زیرا خدا صهیون را نجات خواهد داد و شهرهای یهودا را بنا خواهد نمود تا در آنجا سکونت نمایند و آن را متصرف گردند.

36 و ذریت بندگانش وارث آن خواهند شد و آنانی که نام او را دوست دارند، در آن ساکن خواهند گردید.

  مزامير 70 [برای سالار مغنیان. مزمور داود بجهت یادگاری]

1 خدایا، برای نجات من بشتاب! ای خداوند به اعانت من تعجیل فرما!

2 آنانی که قصد جان من دارند، خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، رو برگردانیده و رسوا گردند،

3 و آنانی که هَه‌هَه می‌گویند، به‌سبب خجالت خویش رو برگردانیده شوند.

4 و امّا جمیع طالبان تو، در تو وجد و شادی کنند، و دوست دارندگان نجات تو دائماً گویند،خدا متعال باد!

5 و امّا من مسکین و فقیر هستم. خدایا برای من تعجیل کن. تو مددکار و نجات‌دهندهٔٔ من هستی. ای خداوند تأخیر منما.

  مزامير 71

1 در تو ای خداوند پناه برده‌ام، پس تا به ابد خجل نخواهم شد.

2 به عدالت خود مرا خلاصی ده و برهان. گوش خود را به من فراگیر و مرا نجات ده.

3 برای من صخرهٔ سکونت باش تا همه وقت داخل آن شوم. تو به نجات من امر فرموده‌ای، زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی.

4 خدایا مرا از دست شریر برهان و از کف بدکار و ظالم.

5 زیرا ای خداوند یهوه، تو امید من هستی و از طفولیّتم اعتماد من بوده‌ای.

6 از شکم بر تو انداخته شده‌ام. از رحم مادرم ملجای من تو بوده‌ای و تسبیح من دائماً دربارهٔٔ تو خواهد بود.

7 بسیاری را آیتی عجیب شده‌ام. لیکن تو ملجای زورآور من هستی.

8 دهانم از تسبیح تو پر است و از کبریاییِ تو تمامیِ روز.

9 در زمان پیری مرا دور مینداز چون قوّتم زایل شود مرا ترک منما.

10 زیرا دشمنانم بر من حرف می‌زنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت می‌کنند

11 و می‌گویند، خدا او را ترک کرده است. پس او را تعاقب کرده، بگیرید، زیرا که رهاننده‌ای نیست.

12 ای خدا از من دور مشو. خدایا به اعانت من تعجیل نما.

13 خصمان جانم خجل و فانی شوند. و آنانی که برای ضرر من می‌کوشند، به عار و رسوایی ملبس گردند.

14 و امّا من دائماً امیدوار خواهم بود و بر همهٔٔ تسبیح تو خواهم افزود.

15 زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و نجاتت راتمامیِ روز. زیرا که حد شمارهٔ آن را نمی‌دانم.

16 در تواناییِ خداوند یهوه خواهم آمد و از عدالت تو و بس خبر خواهم داد.

17 ای خدا از طفولیتم مرا تعلیم داده‌ای و تا الآن، عجایب تو را اعلان کرده‌ام.

18 پس ای خدا، مرا تا زمان پیری و سفید مویی نیز ترک مکن، تا این طبقه را از بازوی تو خبر دهم و جمیع آیندگان را از تواناییِ تو.

19 خدایا عدالت تو تا اعلیعلیین است. تو کارهای عظیم کرده‌ای. خدایا مانند تو کیست؟

20 ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان داده‌ای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمق‌های زمین برخواهی آورد.

21 بزرگیِ مرا مزید خواهی کرد و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید.

22 پس من نیز تو را با بربط خواهم ستود، یعنی راستیِ تو را ای خدای من، و تو را ای قدوس اسرائیل با عود ترنم خواهم نمود.

23 چون برای تو سرود می‌خوانم لبهایم بسیار شادی خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه داده‌ای.

24 زبانم نیز تمامیِ روز عدالت تو را ذکر خواهد کرد. زیرا آنانی که برای ضرر من می‌کوشیدند، خجل و رسوا گردیدند.

  مزامير 72 [مزمور سلیمان]

1 ای خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خویش را به پسر پادشاه!

2 و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.

3 آنگاه کوه‌ها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تلها نیز در عدالت.

4 مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد؛ و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد؛ و ظالمان را زبون خواهدساخت.

5 از تو خواهند ترسید، مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست تا جمیع طبقات.

6 او مثل باران برعلفزارِ چیده شده فرود خواهد آمد، و مثل بارشهایی که زمین را سیراب می‌کند.

7 در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود، مادامی که ماه نیست نگردد.

8 و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.

9 به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.

10 پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد. پادشاهان شَبا و سَبا ارمغانها خواهند رسانید.

11 جمیع سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امّت‌ها او را بندگی خواهند نمود.

12 زیرا چون مسکین استغاثه کند، او را رهایی خواهد داد و فقیری را که رهاننده‌ای ندارد.

13 بر مسکین و فقیر کَرَم خواهد فرمود و جانهای مساکین را نجات خواهد بخشید.

14 جانهای ایشان را از ظلم و ستم فدیه خواهد داد و خون ایشان در نظر وی گرانبها خواهد بود.

15 و او زنده خواهد ماند و از طلای شبا بدو خواهد داد. دائماً برای وی دعا خواهد کرد و تمامی روز او را مبارک خواهد خواند.

16 و فراوانیِ غله در زمین بر قلهٔ کوه‌ها خواهد بود که ثمرهٔٔ آن مثل لُبنان جنبش خواهد کرد. و اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد.

17 نام او تا ابدالآباد باقی خواهد ماند. اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد. آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست و جمیع امّت‌های زمین او را خوشحال خواهند خواند.

18 متبارک باد یهوه خدا که خدای اسرائیل است.که او فقط کارهای عجیب می‌کند.

19 و متبارک باد نام مجید او تا ابدالآباد. و تمامیِ زمین از جلال او پر بشود. آمین و آمین.

20 دعاهای داود بن یسی تمام شد.

  مزامير 73 [مزمور آساف]

1 هرآینه خدا برای اسرائیل نیکوست، یعنی برای آنانی که پاکدل هستند.

2 و امّا من نزدیک بود که پایهایم از راه در رود و نزدیک بود که قدمهایم بلغزد.

3 زیرا بر متکبران حسد بردم چون سلامتیِ شریران را دیدم.

4 زیرا که در موت ایشان قیده‌ا نیست و قوّت ایشان مستحکم است.

5 مثل مردم در زحمت نیستند و مثل آدمیان مبتلا نمی‌باشند.

6 بنابراین گردن ایشان به تکبر آراسته است و ظلم مثل لباس ایشان را می‌پوشاند.

7 چشمان ایشان از فربهی بدر آمده است و از خیالات دل خود تجاوز می‌کنند.

8 استهزا می‌کنند و حرفهای بد می‌زنند و سخنان ظلمآمیز را از جای بلند می‌گویند.

9 دهان خود را بر آسمانها گذارده‌اند و زبان ایشان در جهان گردش می‌کند.

10 پس قوم او بدینجا برمی‌گردند و آبهای فراوان، بدیشان نوشانیده می‌شود.

11 و ایشان می‌گویند، خدا چگونه بداند و آیا حضرت اعلی علم دارد؟

12 اینک، اینان شریر هستند که همیشه مطمئن بوده، در دولتمندی افزوده می‌شوند.

13 یقیناً من دل خود را عبث طاهر ساخته و دستهای خود را به پاکی شستهام.

14 و من تمامیِ روز مبتلا می‌شوم و تأدیب من هر بامداد حاضر است.

15 اگر می‌گفتم که چنین سخن گویم، هر آینه بر طبقهٔ فرزندان تو خیانت می‌کردم.

16 چون تفکر کردم که این را بفهمم، در نظر من دشوار آمد.

17 تا به قدسهای خدا داخل شدم. آنگاه در آخرت ایشان تأمل کردم.

18 هر آینه ایشان را در جایهای لغزنده گذارده‌ای. ایشان را به خرابیها خواهی انداخت.

19 چگونه بَغْتَهًٔ به هلاکت رسیده‌اند! تباه شده، از ترسهای هولناک نیست گردیده‌اند.

20 مثل خوابِ کسی چون بیدار شد، ای خداوند همچنین چون برخیزی، صورت ایشان را ناچیز خواهی شمرد.

21 لیکن دل من تلخ شده بود و در اندرون خود، دل ریش شده بودم.

22 و من وحشی بودم و معرفت نداشتم و مثل بهایم نزد تو گردیدم.

23 ولی من دائماً با تو هستم. تو دست راست مرا تأیید کرده‌ای.

24 موافق رأی خود مرا هدایت خواهی نمود و بعد از این مرا به جلال خواهی رسانید.

25 کیست برای من در آسمان؟ و غیر از تو هیچ چیز را در زمین نمی‌خواهم.

26 اگرچه جسد و دل من زائل گردد، لیکن صخرهٔ دلم و حصهٔ من خداست تا ابدالآباد.

27 زیرا آنانی که از تو دورند هلاک خواهند شد. و آنانی را که از تو زنا می‌کنند، نابود خواهی ساخت.

28 و امّا مرا نیکوست که به خدا تقّرب جویم. بر خداوند یهوه توکّل کرده‌ام تا همهٔٔ کارهای تو را بیان کنم.

  مزامير 74 [قصیدهٔ آساف]

1 چرا ای خدا ما را ترک کرده‌ای تا به ابد و خشم تو بر گوسفندان مرتع خود افروخته شده است؟

2 جماعت خود را که از قدیم خریده‌ای، به یاد آور و آن را که فدیه داده‌ای تا سبط میراث تو شود و این کوه صهیون را که در آن ساکن بوده‌ای.

3 قدمهای خود را بسوی خرابه‌های ابدی بردار زیرا دشمن هرچه را که در قدس تو بود، خراب کرده است.

4 دشمنانت در میان جماعت تو غرّش می‌کنند و عَلَمهای خود را برای علامات برپا می‌نمایند.

5 و ظاهر می‌شوند چون کسانی که تبرها را بر درختان جنگل بلند می‌کنند.

6 و الآن همهٔٔ نقشهای تراشیدهٔ آن را به تبرها و چکشها خرد می‌شکنند.

7 قدسهای تو را آتش زده‌اند و مسکن نام تو را تا به زمین بی‌حرمت کرده‌اند.

8 و در دل خود می‌گویند، آنها را تماماً خراب می‌کنیم. پس جمیع کنیسه‌های خدا را در زمین سوزانیده‌اند.

9 آیات خود را نمی‌بینیم و دیگر هیچ نبی نیست. و در میان ما کسی نیست که بداند تا به کی خواهد بود.

10 ای خدا، دشمن تا به کی ملامت خواهد کرد؟ و آیا خصم، تا به ابد نام تو را اهانت خواهد نمود؟

11 چرا دست خود، یعنی دست راست خویش را برگردانیده‌ای؟ آن را از گریبان خود بیرون کشیده، ایشان را فانی کن.

12 و خدا از قدیم پادشاه من است. او در میان زمین نجاتها پدید می‌آورد.

13 تو به قوّت خود دریا را منشق ساختی و سرهای نهنگان را در آبهاشکستی.

14 سرهای لِویاتان را کوفته، و او را خوراک صحرانشینان گردانیده‌ای.

15 تو چشمه‌ها و سیلها را شکافتی و نهرهای دائمی را خشک گردانیدی.

16 روز از آنِ توست و شب نیز از آنِ تو. نور و آفتاب را تو برقرار نموده‌ای.

17 تمامی حدود جهان را تو پایدار ساخته‌ای. تابستان و زمستان را تو ایجاد کرده‌ای.

18 ای خداوند این را به یادآور که دشمن ملامت می‌کند و مردم جاهل نام تو را اهانت می‌نمایند.

19 جانِ فاختهٔ خود را به جانور وحشی مسپار. جماعت مسکینان خود را تا به ابد فراموش مکن.

20 عهد خود را ملاحظه فرما زیرا که ظلمات جهان از مسکنهای ظلم پراست.

21 مظلومان به رسوایی برنگردند. مساکین و فقیران نام تو را حمد گویند.

22 ای خدا برخیز و دعوای خود را برپا دار؛ و به یادآور که احمق تمامیِ روز تو را ملامت می‌کند.

23 آواز دشمنان خود را فراموش مکن و غوغای مخالفان خود را که پیوسته بلند می‌شود.

  مزامير 75 [برای سالار مغنیان بر لاتهلک. مزمور و سرود آساف]

1 تو را حمد می‌گوییم! ای خدا تو را حمد می‌گوییم! زیرا نام تو نزدیک است و مردم کارهای عجیب تو را ذکر می‌کنند.

2 هنگامی که به زمان معین برسم، براستی داوری خواهم کرد.

3 زمین و جمیع ساکنانش گداخته شده‌اند. من ارکان آن را برقرار نموده‌ام، سِلاه.

4 متکبران را گفتم، فخر مکنید! و به شریران که شاخ خود را میفرازید.

5 شاخهای خود را بهبلندی میفرازید. و با گردنکشی سخنان تکبرآمیز مگویید.

6 زیرا نه از مشرق و نه از مغرب، و نه از جنوب سرافرازی می‌آید.

7 لیکن خدا، داور است. این را به زیر می‌اندازد و آن را سرافراز می‌نماید.

8 زیرا در دست خداوند کاسهای است و بادهٔ آن پرجوش. از شراب ممزوج پر است که از آن می‌ریزد. و امّا دُرده‌ایش را جمیع شریران جهان افشرده، خواهند نوشید.

9 و امّا من، تا به ابد ذکر خواهم کرد و برای خدای یعقوب ترنم خواهم نمود.

10 جمیع شاخهای شریران را خواهم برید و امّا شاخهای صالحین برافراشته خواهد شد.

 

#@#